همسرم پیشنهاد کرد که درب پارکینگ را کنترلی کنیم تا راحت تر باز و بسته شود. مادر، که در طبقه پایینی خانه ما سکونت دارد، مخالفت کرد و گفت که این کار، با توجه به گیجی و حواس پرتی شما، راه عبور دزدها و سارقین را هموار کرده و باعث می شود آن ها یواشکی از در پارکینگ وارد شده و در موقع مقتضی نسبت به خالی کردن خانه ها اقدام نمایند.

همسرم، در خفا، گفت که در این دوره و زمانه همه در پارکینگ کنترلی دارند و کیست که هنوز در پارکینگ را با دست باز و بسته کند!

از آنجا که هر دو این عزیزان و بزرگواران تا حدودی درست می گفتند و از دریچه خوب به وقایع نگاه می کردند بر آن شدم که مشکل را به گونه ای حل کنم.

روی این حساب به همسر گرامی گفتم که لازم نیست در پارکینگ را باز و بسته کنی و هر موقع خواستی با ماشین بیرون بروی یا تازه از بیرون آمده بودی به من بگو تا ماشین را برایت بیرون بیاورم یا آن را داخل پارکینگ نمایم.

او ، به ظاهر، قبول کرد؛ اما در حالی که علی القاعده می بایست تنها شاکی این پرونده مختومه من باشم، مادر و همسر را بسیار گله مند و ناراضی یافتم!

لذا به این نتیجه رسیدم که ظاهرا برای بسیاری خانم ها رسیدن به هدف کافی نیست و آن ها دوستدار اینند که استراتژی و راه رسیدن به مقصود و منظور را هم خودشان تعیین نمایند!؟