اهل کار!؟
همسرم اهل کار نیست، اما این اهل کار نبودن فقط ظاهر قضیه است و چون او به شدت اهل کار است، به نظر می رسد که اصلا اهل کار نیست!
موضوع کمی پیچیده شد! پس بهتر است برای درک بهتر مطلب، از یکی از گفت و شنودهای من و همسر گرامی مدد بگیرم:
- امروز سرت شلوغ بود؟
- نه! راستش یکی دو ساعت بیشتر کار نداشتم و بعد یک جوری سر خودم را گرم کردم تا ساعات کاری به اتمام برسد.
- چطور دوام می آوری؟! من یک ربع بیکار بمانم، استعفا می دهم.
او کاملا حق داشت و اگر من هم در آستانه بازنشستگی نبودم شغل خود را عوض کرده و سر از شرکتی که کارهای زیادی برای انجام دادن دارد در می آوردم.
متاسفانه، آدم هایی مثل من و همسر گرامی کم پیدا می شوند و بیشتر افراد ایرانی به مجرد مواجهه با حقوق خوب و اضافه کاری فیکس!؟ و عیدی و پاداش و حق ماموریت و حق مسکن و حق تاهل و حق اولاد و ... دندانگیر و در خور توجه، نه اینکه چقدر از ساعات کاری را می توانند بصورت مفید پر کنند توجه دارند و نه مهم می بینند کاری که به نحو اقبح از عهده انجامش بر می آیند به ایشان محول شده است.
زمانی؛ که خبر از زن، زندگی، آزادی نبود لطیفه زیر بین ما پسرها زیاد مورد استفاده قرار می گرفت:
"اصل زیبایی زنه! اخلاقش با یه چک و لگد درست میشه!"*
این روزها هم باید گفت: "اصل حقوقه! ساعات بیکاری با استفاده از واتس آپ و تلگرام و اینستا و نمونه های داخلی، مورد استفاده افراد مومن و معتقد، به راحتی پر می شوند!"
- در جاهلی و نادانی آن روزهای ما کوچکترین تردیدی وجود ندارد.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.