پیچ رادیو باز بود و خانم مجری از شنوندگان عزیز می خواست که با رادیو تماس گرفته و در باره بدترین مشورتی که در عمر خود گرفته بودند سخن بگویند.

یکی گفت که در باره کار خوبی که گیرش آمده بود با یک دوست صمیمی مشورت کرده بود.

دوست " اصلا به درد تو نمی خورد" گفته و رای او را زده بود.

بعدها، تماس گیرنده متوجه شده بود که دوست آن کار را توی هوا زده و منظورش از " به درد تو نمی خورد" فقط این بوده که " به درد من می خورد!"

نفر دوم گفت که وفق مشورت با روانپزشک، از نوع کودک، در بدو امر تصمیم گیری در باره خرید لباس بچگانه را به فرزند خردسال خود محول کرده و بعد به دلیل انتخاب غلطی که هیچ رقمه با سلیقه او و همسر گرامی جور نبوده، کارش با "گل پسر" حسابی به مشکل خورده بود.

......

ناگفته پیداست که صحبت در باره بهترین مشورت، شنوندگان عزیز را به نتیجه " مشورت کار خوبی است" می رساند.

به همین ترتیب، حرف زدن در باره بدترین مشورت، شنوندگان عزیز را ناخودآگاه در وادی “هرگز و با هیچکس مشورت نکنید" قرار می دهد.

در ابتدا باید متذکر شد که مشورت گرفتن مساوی تصمیم گیری نیست و آدمی اختیار این را دارد که نظر مشاور را کاملا "مردود" اعلام نماید.

در باره فواید مشورت، که کاملا بر مضرات آن می چربد، هم بزرگان کم سخن نگفته اند.

با این حساب، واقعا جای این سوال وجود دارد که چرا صدایی که باید ملی باشد و در نقش استاد دانشگاه انجام وظیفه نماید تنها خنداندن مردم، به هر قیمتی، را مهم قلمداد می کند و سعی دارد " تمام اصول ثابت شده ای که تا به حال فرا گرفته اید را فراموش نمایید" را آویزه روح و روان شنوندگان عزیز نماید؟