وقتی کاری برای انجام دادن داشته باشید فقط یک کار برای انجام دادن دارید، اما اگر کاری برای انجام دادن نداشته باشید صدها کار به شما روی خوش نشان می دهند!

موضوع از این قرار است که وقتی شما در یک شرکت یا اداره مشغول کار هستید اعضای خانواده و فامیل نزدیک و دور و دوستان و آشنایانی که گاهی از نزدیک و گاهی از دور به دیدار شما نائل می شوند خوب می دانند که شما در روزهای اداری از ساعت ... تا ساعت ... سر کار هستید و لازم است دست کم در این ساعات کاری به کار شما نداشته باشند.

از آنطرف؛ هنگامی که شما سر کار نمی روید و افراد مورد اشاره از این جریان با اطلاع هستند می دانند که به علت سر کار رفتن خود می توانند برای انجام برخی کارها و فعالیت ها روی شما حسابی ویژه باز کنند.

به عنوان مثال؛ ممکن است یک آدم زن و بچه دار مزاحم یا مراحم شما شده و با روی خوش شما را در مقابل خواسته " بیکاری! صبح ها بچه را برسان به مدرسه!" قرار دهد.

در همین حال، فامیلی که از توافق قبلی مطلع نیست و همینقدر اطلاع دارد که شما بیکار هستید می تواند از شما بخواهد که در اسباب کشی یک روز غیر تعطیل یار و یاور شما باشد!

نفرسوم "قربانت! کمی خرید دارم و خودم نمی رسم انجامشان بدهم" می گوید و چهارمی حمل خانواده به مطب بابت یک معاینه معمولی را به شما واگذار می نماید.

پنجمی ترجیح می دهد گرداندن فرزندانی که حوصله شان از خانه ماندن سر رفته را به یک آدم "شناس" بسپارد و ششمی خوب می داند که مراقبت از سالمند و یا بیمار را نه یک پرستار که یک فرد بیکار باید بر عهده بگیرد!

نکته جالب توجه این است که آن هایی که از بیکاری آدم اطلاع پیدا می کنند در عوض اینکه گوشی را دست گرفته و از آن هایی که قدرت و توان آن را دارند بخواهند که کاری برایش ردیف کنند، از تلفن فقط برای دادن پیام شادی آور " بیکار است! کاری داشتی می توانی رویش حساب کنی!" به نحو احسن استفاده می نمایند!