به اقصی نقاط کشور!
کافی است کمی نخود، لوبیا نوش جان نمایید تا شرایط تولید گاز در بدن خویش را مهیا شده ببینید. با این حساب؛ چرا باید نگران زمستان سخت و کمبود و نبود گاز در برخی مناطق کشور باشیم؟
شاید عده ای در مقام پاسخگویی بر آمده و "این گاز را که نمی شود جمع آوری کرده و به مصرف رساند" بگویند.
قطعا در حال حاضر، این گروه "تا اندازه ای" درست می گویند.
با این حال؛ بسیاری از چیزهای کوچک دم دستی قابلیت تولید گاز قابل استحصال را دارند و اصلا نباید تمامی گاز مورد نیاز کشور را به اقصی نقاط ایران انتقال داد.
از پسماندهای تر حاصل از باقیمانده مواد غذایی، که ماشاالله به دلیل اسراف کاری ما ایرانی ها فت و فراوان هستند و فضولات احشام( و حتی فاضلاب انسانی) می توان سوخت پاکی تولید کرد که بخوبی قابلیت استفاده در محل را دارد.
جدا از اینکه این سوخت از گاز شهری بهتر می سوزد، سوزاندن آن از گرم شدن جهان ممانعت جدی به عمل می آورد.
چینی ها و هندی ها در استفاده از بیوگاز ید طولایی دارند و حتی اگر متخصصین ایرانی از دانش و تجربه استفاده از بیوگاز کم بهره یا بی بهره باشند، می توانند از ارتباطات حسنه یا نیمه حسنه با این نواحی جهان نهایت بهره را ببرند.
با این اوصاف؛ تنها دلیلی که باعث شده در سال های بعد از انقلاب، گاز به اقصی نقاط کشور منتقل شود سختی اینکار است و اینکه مسئولین و دولتمردان بتوانند ادعا کنند آنچه اروپا و امریکا در انجام آن درمانده اند( واقعا نخواسته اند یا نتوانسته اند!؟) را ما توانسته ایم به منصه ظهور برسانیم.
به بیان دیگر؛ متاسفانه، گاز رسانی در کشور ما کاملا به رسانیدن لقمه از پشت سر می ماند؛ کاری که هم توجهات را به آدمی جلب می کند و هم عده ای را به ادای "عجب کاری کرد!" می کشاند.
اما براستی؛ کسی که از بیرون به قضیه نگاه می کند "در دل چه می گوید؟"
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.