میزبانی خوب ما!
کار دست یکی از برادران افاغنه داده بود و مانده بود سر برج ها چطور با او حساب و کتاب نماید!
وقتی تعجب من، که با شنیدن این قضیه ایجاد شده بود، را دید توضیح داد: " این ها کارت عابر بانک ندارند"
"نگران نباش!" گفته و چند روز بعد یک کارت عابر بانک بی موجودی، که به نام خودم بود، را تقدیم کارگر نمودم.
تشکر کرده و با بیان "خودم دارم" مرا به فکر "سر کارم گذاشته است" فرو برد.
دوست جدید اهل کشور افغانستان مجبور شد بیشتر توضیح دهد:
"موبایل ندارم و یک نفر لطف کرده و موبایل خود را به من داده است. کارت هم ندارم و آن را از یکی دیگر قرض کرده ام. اینطوری؛ وقتی صاحب کار پول به حسابم می ریزد، یکی دیگر اس ام اس واریز می گیرد."
تبعه کشور افغانستان ادامه داد: " بعضی صاحبکارها که می فهمند من متوجه واریز پول نمی شوم، سرم کلاه می گذارند و اینطوری تا حالا 5 میلیون ضرر کرده ام"
آن هایی که فیلم زیبای "میهمان مامان" را دیده اند خوب می دانند که ما ایرانی ها با میهمان چطور تا می کنیم.
معمولا خوشمزه ترین غذاها برای میهمان درست می شود و عموما تا صاحبخانه مطمئن نشود که میهمان سیر خورده است، لب به غذا نمی زند.
حرف های خودمانی در برابر میهمان بر زبان آورده نمی شوند تا میزبان خود را مودب و فرهیخته معرفی نماید و پاها در حضور میهمان حتی به اندازه گلیم دراز نمی شوند.
ایرانی ها یک اتاق را کلا عاطل و باطل نشانده اند و با نامگذاری آن به اسم پذیرایی، باعث شده اند صندلی ها و مبل های آن برای ماه ها و سال ها، به امید اینکه روزی میهمان بیاید، خاک خورده و بلااستفاده باقی بماند.
با این حساب؛ آیا واقعا آنطور که ادعا می کنیم برای اهالی افغانستان میزبانان شایسته ای بوده ایم؟
بعضی ها می گویند که توابع افغانستان کارها را از ایرانی ها دزدیده اند و اگر آن ها نباشند، اوضاع شغلی و مالی و اقتصادی بهتر می شود.
شاید این گفته صحیح باشد! با این حال؛ باید پذیرفت که جدا از بحث بیمه و مالیات، بیشتر اهالی افغانستان در کشور ما جز به مشاغل پست گمارده نمی شوند.
در ضمن؛ دلیل اساسی "شغل دزدی"! مردمان سرزمین همسایه این است که آن ها بهتر و بیشتر کار می کنند و امانت داران بهتری هم هستند.
کوتاه سخن اینکه اگر ما ایرانی ها بتوانیم پز اینکه به مردم افغانستان جای استراحت و قوت لایموت داده ایم را بدهیم، هرگز نمی توانیم خود را مفتخر به اینکه با ایشان همانند میهمان رفتار کرده ایم را بدهیم!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.