از "ارشاد" زوری تا "ارشاد" پولی!
شنیده ها حاکی از آن است که گشت ارشاد حذف می شود، اما حجاب اجباری بر سر جای خویش باقی می ماند.
یک نماینده مجلس پاسخ سوال "چطور چنین چیزی ممکن است؟" را داده است: "هزینه کشف حجاب را بالا می بریم"
این حرف به معنای این است که کاشف حجاب، اگر کارمند دولت باشد، به مجرد کشف با کم و کسری در حقوق دریافتی ماهانه روبرو می شود و چنانچه کارمند دولت نباشد، مثلا، در قبض تلفن خود "زیاد حرف می زنی!" را مشاهده می نماید.
شاید عده ای گمان کنند که این امر یک مصالحه دو طرفه را بین حکومت و مردم ایجاد می کند، زیرا از سویی مردم با اعتقاد راسخ به "مال از جان که مهمتر نیست" از جرایم نقدی استقبال می کنند و از طرفی، مسئولین و دولتمردانی که بابت "ون" و "مامورین گشت ارشاد" هزینه نمی دهند درآمدهای قبلی را بی کم و کاست دشت خواهند نمود.
متاسفانه؛ قضیه به این سادگی ها هم نیست و کسی که خود یا همسرش به دلیل کشف حجاب نقره داغ شده است مصمم می شود دست به اقدامات تلافی جویانه زده و اگر هم نتواند با فرار مالیاتی از جبران خسارت وارده بر بیاید، این مهم را با کارهایی از قبیل اختلاس و کشیدن روی قیمت مصوب اجناس و کالاهای در اختیار و ... صورت می دهد( کاش مسئولین و دولتمردان امور می دانستند بخش اعظمی از فرارهای مالیاتی بر اساس احساس مردم از اینکه " پول هایی که ازشان می گیرند در جای درستی هزینه نمی شود" صورت واقع به خود می پذیرد)
همه این ها بر شدت اعتراضات خواهد افزود و بسیار بعید است حکومت بخواهد در شرایط فعلی در این موارد هم شدت عمل و سختگیری بیشتر به خرج داده و "این ها دیگر ربطی به ما ندارد" نگوید!
در این باره؛ نکته قابل تامل این است که حکومت، طی سال های متمادی، خود را آقابالاسر مردم دانسته و بر این گمان غلط بوده که در حالی که قادر است مردم را حسابی اذیت کرده و گاهی، جهت رفع خستگی، آن ها را دست بیندازد، فرصت تلافی و گرفتن انتقام را از ایشان، کاملا، سلب کرده است.
این ایده، از اساس غلط است و تنها تفاوت موجود بین رفتار و عملکردهای حکومت و واکنش مردم در این قضیه نهفته است که حکومت بصورت واضح و آشکار و عریان در برابر مردم عرض اندام و خودنمایی می کند، اما ملت کارهای خویش را پنهانی و زیرپوستی و بی سر و صدا جلو می برند.
می گویند رییس بد دهن و فحاش، زمانی به خود آمده و با فکر کردن به "این را که خدا زده!" مصمم می شود از آبدارچی شرکت دلجویی نماید.
به این مناسبت، آبدارچی را به حضور طلبیده و ضمن بیان "حلال کن!" به وی قول می دهد که منبعد با او در کمال احترام و ادب رفتار نماید.
آبدارچی، در کمال خونسردی، از آقای رییس تشکر کرده و می گوید: " من هم از این به بعد قول می دهم در چای شما ادرار نکنم!"
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.