از جوجه اردک زشت تا لیلی و مجنون!
جوجه اردک زشت، که یک شاهکار شناخته شده جهانی است، داستان زندگی قوی زیبایی را روایت می کند که در کودکی خود را جوجه اردکی زشت می پنداشته است.
درست است که این داستان به بچه ها کمک می کند تا اعتماد به نفس لازم را کسب کرده و خود واقعی خویش را بهتر بشناسند، اما نباید فراموش کرد که این داستان هم همانند داستان هایی از قبیل زیبای خفته، سیندرلا و ... اصل و اساس را بر زیبایی قرار داده است.
در کشور ما هم، از قدیم الایام، زیبایی، به ویژه برای دخترها، یک موهبت الهی و یک نعمت واقعی شناخته می شده است و همین حالا هم آدم بزرگ هایی که می خواهند دختر بچه ها را خوشحال کنند به جز " چطوری خانم خوشگل؟" بر زبان نمی آورند.
این موضوع، همیشه، آنچنان برجسته بوده که وقتی در سریال دایی جان ناپلئون، ناصر تقوایی نقش لیلی را به یکی از بستگان، که چندان از نعمت زیبایی بهره مند نبوده است، واگذار می کند خیلی ها زبان به اعتراض گشوده و سوال اساسی "چطور می شود یک پسر خوش تیپ و قیافه( سعید کنگرانی) خاطر خواه و دلباخته یک دختر زشت شود؟" را مطرح می سازند.
ما در زبان و ادبیات فارسی خودمان جواب اینجور سوال ها را حاضر و آماده در آستین داریم: چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی!"
نظامی گنجوی، خالق شاهکار لیلی و مجنون، هم در اثر زیبا و منحصر به فرد خود به نیکی هر چه تمامتر پاسخ منتقدانی که عشق مجنون به لیلی را به علت چهره نه چندان دوست داشتنی معشوق زیر سوال می بردند داده است: اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
در تاریخچه باربی آمده است که باربی های اولیه، همگی، بسیار خوش هیکل بودند( هنوز هم به آدم های دارای اندام لاغر، باربی می گویند)
هنگامی که روانشناسان دریافتند این باربی ها باعث می شوند بسیاری از بچه ها از هیکل خود خجالت بکشند و زندگی را بر وفق مراد نبینند، کارخانه تولید باربی دست به کار شد و با روانه بازار کردن باربی هایی چاق، به کودکان نشان داد که اضافه وزن هم چیز چندان غیر طبیعی محسوب نمی شود.
با این حساب، انصافا ما در بسیاری زمینه ها از دنیای مدرن و متمدن! پیشینه بیشتر و بهتری داریم و یکی از دلایل حال بد ما این است که همیشه عادت کرده ایم با یک خودزنی تمام عیار " آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد" و " خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران" را جدی بگیریم.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.