آیا ما "دموکراسی خواه" هستیم؟
وقتی پلیس امریکا "جرج فلوید" را بطور سهوی به قتل رسانید و جنبش "جان سیاهان مهم است" به راه افتاد، بسیاری از سفید پوستان ایالات متحده، معترضان سیاه پوست را همراهی کردند و از لزوم متوقف شدن ظلمی که سالهاست رنگین پوست ها را آزار می دهد سخن گفتند.
هنگامی هم که ترامپ با صدور فرمانی بر ورود ایرانی ها سخت گرفت، فرودگاه های امریکا مملو از معترضان ایرانی و امریکایی، که این قانون را ظالمانه می دانستند، شد.
در کشور ما کمتر از این خبرها بوده است.
به عنوان مثال؛ هنگامی که معلم ها از کمی حقوق خود سخن گفته و در باره لزوم اجرایی شدن قانون رتبه بندی حرف زدند، کمتر غیر معلمی "حق با آن ها است" گفته و خواستار همراهی دیگران با آن ها شد.
دیگر اعتراضات ایران هم، در اغلب قریب به اتفاق موارد، صنفی بوده است و برای همین اعتراضات کارکنان شرکت واحد فقط آن هایی که در اتوبوسرانی کار می کنند را درگیر کرده و شکایت کارکنان هفت تپه، هرگز، راهی به سوی هشتمین تپه باز نکرده است.
قبل از ماجرای مهسا امینی، عده ای از خانم های محجبه اعتراض خود را نسبت به حجاب اجباری اعلام کردند. هر چند این اعتراض بسیار نوید بخش بود، به شدت توسط دیگر محجبه ها مورد اعتراض قرار گرفت و هر چند "خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود!"
شاید، عده ای اعتراضات سراسری امسال را شاهدی بر غلط بودن ادعاهای نگارنده محسوب کرده و همراهی آقایان با خانم های معترض را دلیلی بر "دموکراسی خواهی" ایشان بگیرند.
نگارنده اصلا چنین عقیده ای ندارد و بر این گمان( شاید باطل!) است که هر شرکت کننده در اعتراضات برای چیزی که خود و اعضای خانواده و فامیل و دوست و آشنا را درگیر کرده راهی خیابان شده است؛ یکی به حجاب اعتراض دارد، دومی به فقر، سومی به تبعیض، چهارمی به فرهنگ، پنجمی به اخلاق، ششمی به آزادی و هفتمی به یک چیز دیگر!
در سوئد، آدم هایی که زود به محل کار خود می رسند ماشین را در فاصله دور نگه می دارند تا جا برای آن هایی که دیر می رسند و ممکن است تاخیر بخورند باز بماند.
تا زمانی که ما ایرانی ها با شنیدن این خبر در عوض ادای "درستش هم همین است" و "این یک امر طبیعی است"، بسیار متعجب شده و "واقعا؟" می گوییم خیلی نمی توانیم در باره اینکه خواهان دموکراسی هستیم حرف بزنیم. غیر از این است؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.