از وکیل الرعایا تا وکیل الدوله!
کریم خان زند را وکیل الرعایا می خواندند. علت این بود که کریم خان مایل بود به مردم نشان دهد که به شدت هوای آن ها را دارد و جز به عنوان نماینده زیر دست ها انجام وظیفه نمی کند.
معروف است که سارقین، مال و منال کسی را می برند و او جهت دادخواهی سراغی از کریم خان می گیرد.
کریم خان از او "شرح ماوقع" را پرسیده و جواب می گیرد که زمانی که مالباخته در خواب نوشین به سر می برده است، دزدها فرصت را مغتنم شمرده و دارایی وی را به یغما می برند.
کریم خان به مرد می گوید که چرا خوابیدی تا دزدها دار و ندارت را ببرند.
پاسخ مرد، جوابی شایسته است که در ادبیات سیاسی این مرز و بوم جایگاهی ویژه پیدا می کند: " چون فکر می کردم شما بیدارید و از اموال من محافظت می کنید، خوابیده بودم!"
این روزها؛ خبر مرگ دلخراش "مهسا امینی" دل جامعه ایرانی را حسابی به درد آورده است.
درست است که آقای رییس جمهور دستور پیگیری داده است، اما نظر به دستور پیگیری های قبلی، مردم خوب می دانند که این دستور جز " شما کاری با این کارها نداشته باشید و ما هم کاری با این قبیل مسائل نداریم" نیست!
خدا هیچ ابوالبشری را در جایگاه خانواده "مقتول" قرار ندهد.
با این حال؛ اگر من جای اولیای دم بودم از آقای رییس جمهور می خواستم پیگیری خویش را ملغی اعلام کرده و در عوض به خانواده "دختر ایران" اجازه دهند نزد هر دادگاهی که خود صلاح می دانند از "گشت ارشاد" شکایت و اعلام جرم کنند و در این رابطه هر وکیلی که می پسندند را به استخدام خود در آورند.
جناب آقای رییسی هم برای داشتن دست پر می توانند از رانت خود به درستی استفاده کرده و باعث شوند جریان دادگاه با موضوعیت "کشته شدن مهسا امینی" بصورت زنده از تلویزیون پخش شود؛ باشد تا علاوه بر دولتی ها مردم عادی هم قادر شوند از کل ماجرا سر در آورده و دست به قضاوتی عادلانه در باره " آنچه ممکن است برای شما هم اتفاق بیفتد" بزنند.
در ضمن؛ جناب رییس جمهور می توانند جهت ممانعت از مشمول مرور زمان شدن ماجرا دستور ویژه صادر کنند تا اولین جلسه دادگاه، دست بالا، تا یک ماه آتی برگزار شود.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.