یکی از نگرانی مدیرانی که در کانادا مدیریت می کنند این است که کارکنان آن ها از ایشان شکایت کرده و " به من استرس وارد می کند" بگویند.

قطعا، از استرس هایی که در محیط کارهای کانادایی به پرسنل وارد می شود کمال بی اطلاعی را دارم. با این حال، خوب می دانم که استرس های محیط کارهای داخلی از چه قرار هستند.

یکی از استرس های محیط کارهای ایرانی این است که به کارمند انجام وظیفه ای تخصصی محول شود که نه درسش را خوانده و نه تجربه انجام آن را دارد. به عنوان مثال، به یک مهندس برق گفته شود که کار متره برآورد یک سازه ساختمانی را( بدون در نظر گرفتن آلات و ادوات و تجهیزات و تاسیسات برقی)، بر اساس کارهایی که قبلا انجام گرفته است، صورت دهد!( اصلا تعجب نکنید! از این اتفاقات در کشور ما زیاد روی می دهد و بسیاری از مدیران فکر می کنند یک مهندس باید از تمامی علوم مهندسی سر در آورده و انجام هر کاری که در حیطه مهندسی می گنجد را به نحو احسن، در کمال رضایت، بر عهده بگیرد)

دومین استرس این است که از کارمند خواسته شود کاری که بطور معمول یک هفته طول می کشد را در فاصله یک صبح تا ظهر به اتمام برساند!

یادش به شر! مدیری داشتیم که هر وقت "چقدر وقت دارم؟" می گفتیم، پاسخ " تا دیروز!" را دشت می کردیم.

سومین استرس به پرداخت حقوق هایی ربط پیدا می کند که نه میزان آن ها درست و حسابی معلوم است و نه زمان دریافت آن ها کاملا واضح و مبرهن می باشد.

چهارمین استرس به عدم موجودیت قرارداد ربط پیدا می کند و اینکه پرسنل هراس اخراج و تعدیلی را داشته باشند که دستشان را هم به هیچ جا بند نمی کند.

استرس بعدی به مواجهه با مدیری ارتباط دارد که با یک من عسل هم نمی شود او را نوش جان کرد؛ مدیری که زیاد اهل منطق و مراعات حق و حقوق زیر دستان نیست و به همان آسانی که با مرخصی به حق افراد مخالفت می کند، ماموریت را سفری تفریحی می داند که یکنواختی کار و فعالیت در دفتر را زائل ساخته و پرسنل را برای تجدید قوا، به گونه غیر ریالی، شارژ می کند.

سرویس بهداشتی ها هم می توانند کاملا استرس آور باشند. ناگفته پیداست که برخی شرکت ها نسبت بین تعداد پرسنل و شمار سرویس بهداشتی ها را رعایت نکرده و کارکنان را وادار می سازند در بیشتر مراجعات خود به سرویس به در بسته بخورند.

جالب این است که بیشتر پرسنل به اینجور مسائل پرسنل دیگر هم کار دارند و بنابراین زیاد پیش می اید که آقایی در اتاق پرشمار رو به خانمی نموده و با ادای بلند "آمد!" او را مستحضر نماید که وقت دقیق استفاده از سرویس فرا رسیده است!

استفاده از وسایل شخصی برای انجام کارهای اداری از دیگر سوء استفاده های محیط های اداری بوده و پرسنل را در معرض استرس جدی قرار می دهد. در این باره باید گفت که خیلی از پرسنل با شنیدن " با موبایل خودت زنگ بزن، ببین چرا نیامده؟" استرس می گیرند و یا با استماع "یه توک پا با ماشینت برو وسایل را تحویل بگیر!" از صمیم دل( و البته در دل) " که چه بشود؟" می گویند.

معمولا پرسنل در بدو ورود به محل کار جایگاه و حقوق شایسته ای ندارند و استرس در جا زدن و عدم پیشرفت از استرس هایی است که خیلی ها را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

نکته جالب این موضوع این است که برخی مدیران عادت دارند افراد را وفق آنچه روز اول از ایشان دیده اند مورد ارزیابی قرار داده و با به رخ کشیدن گذشته آدم ها حسابی حال ایشان را بگیرند.

مثلا؛ خوب یاد دارم که همکاری داشتم که تحت عنوان کارآموز وارد شرکت شد، اما چون کارش را خوب انجام می داد به فوریت استخدام گردید. علیرغم این موضوع؛ تا سال ها از او تحت عنوان "اون کارآموزه!" یاد می شد و کمتر کسی، به تبعیت از مدیر، به خاطر داشت دوره کارآموزی وی کاملا سپری گشته است.

استرس دیگر.................................

معلوم است که در محیط کارهای ایرانی تا دلتان بخواهد استرس هست و اگر هم مدیر یا دیگر پرسنل یا شرایط محیطی استرس به آدم وارد نکنند، خود فرهنگ ایرانی به حد کافی ایجاد استرس می کند.

مثلا؛ یکی از استرس هایی که به ویژه خانم های شاغل را مشمول عنایت خویش قرار می دهد این است که در سرویس بهداشتی صدایی از خود خارج کنند که توسط کارکنان کاملا قابل استماع باشد.

جهت جلوگیری از بروز این خطر، متاسفانه، بسیاری از افراد سعی می کنند کارهای کوچک و بزرگ خود را از خانه اول به خانه دوم( محل کار نیاورند) و یا سعی کنند " سه چهار ساعت هم صبر کنم ساعات اداری تمام می شود" را به مخیله راه دهند.

البته؛ عدم صرفه جویی در مصرف آب و استفاده از صدای فلاش تانک به عنوان صداخفه کن هم شق دیگری است که متاسفانه خیلی وقت ها جواب خوبی نمی دهد؛ چرا که گاه صدای هر دو همزمان در نمی آید و یکی سکوت می کند تا صدای دومی با وضوح بیشتری به گوش برسد.

مسلم است که صحبت از حذف استرس هایی که در محیط کارها به ما ایرانی ها وارد می شود به شوخی و جوک شبیه است و دست بالا می توان امیدوار بود مسئولین و دولتمردان ایرانی با دیده گرفتن آن ها چیزی تحت عنوان "حق الاسترس" را در فیش های حقوقی کارمند جماعت بگنجانند!