پیچ رادیو باز بود و مجری در باره پیاده روی اربعین توضیحات مبسوطی ایراد می کرد.

به گفته او پیاده روی اربعین چیزی حدود 25 ساعت طول می کشد و چون بدن انسان تاب این همه پیاده روی مستمر را ندارد، زائرین ایرانی کل مسیر را دو سه روزه طی می کنند.

اینکه پیاده روی امسال به تابستان افتاده و مردم مجبورند در گرمترین ماه های سال عزم سفر عراق نمایند زحمت زیارت را دو چندان کرده و هر آن امکان دارد کسانی که بنیه مناسب ندارند یا بیمار و کهنسال هستند را دچار مشکل اساسی نماید.

به این دلیل مجری به مردم علاقمند توصیه می کرد که پیاده روی را همچون صحبت به شب اندازند( صحبت به شب انداز که صحبت گل شب بوست) و در عوض پیراهن مشکی، رخت سفید بر تن کنند تا هرم گرما کمتر ایشان را آزار دهد.

از شما چه پنهان! هر چند از این صحبت ها خوشم آمد و در دل "چه عجب که عقلشان رسید برخی توصیه های به جا را در دستور کار قرار دهند" گفتم، خاطره ای تلخ از دوران کاری را به خاطر آورده و اسباب دلخوری خویش را، ناخواسته، فراهم نمودم:

به عنوان ممیز بهداشت وارد مغازه فروش محصولات و مواد غذایی شده و متوجه گشتم که آقای متصدی با پیراهن مشکی مشغول کار و انجام وظیفه است.

لذا؛ رو به وی کرده و سوال کردم که چرا الزامات بهداشتی را رعایت نکرده و پیراهن سفید یا رنگ روشن نپوشیده است.

آقای متصدی، در پاسخ، با کمال عصبانیت، گفت که عزادار محرم است و در پایان محرم لباس عزا را از تن خارج خواهد ساخت( همه این حرف ها را طوری می زد که گویی با یکی از لشکریان یزید مواجه شده است!)

می دانستم ادای " سلامت مردم محرم، صفر نمی شناسد" بی فایده است و بیش از متنبه نمودن او مرا حسابی به دردسر خواهد انداخت.

حالا؛ پس از گذر سال ها، مسئولین و متصدیان امور متوجه شده اند که پیراهن سیاه خیر مطلق نیست و در مواردی سلامت آنی که آن را پوشیده به خطر می اندازد.

کاش؛ مسئولین بهداشت و درمان مملکت هم متوجه این موضوع شده و درک کنند که آن هایی که وفق الزامات، ملزم به پوشیدن البسه سفید یا دارای رنگ روشن هستند، انجام این مهم را در راستای شیک پوشی و اینکه تر و تمیز به نظر برسند در دستور کار قرار نمی دهند و فقط برای حفظ سلامت خود و مردم و اینکه، نزد خویش و دیگران، معلوم شود چقدر کر و کثیف هستند باید از بر تن کردن پیراهن مشکی اجتناب نمایند.