خیلی ها بر این اعتقاد هستند که ما ایرانی ها گوش کردن را یاد گرفته ایم، اما هرگز موفق به آموختن شنیدن نشده ایم.

در این باب؛ خوب به خاطر دارم که خانمی که برای نظافت خانه آمده بود و خوب می دانست در هفته ماضی برای مادر اتفاقی افتاده است جویای احوال وی شده و "چطور است؟" را بر زبان جاری نمود.

وقتی در پاسخ، " اصلا خوب نیست و کمرش همچنان درد می کند" را گفتم، سه بار با صدای بسیار بلند " الحمدالله! خدایا شکرت!" را به سمع من رسانید!

"نشنیدن" فقط کار آدم های، به اصطلاح، پایین دستی جامعه نیست و دیگر اقشار جامعه هم به حد کافی از این خصیصه بهره مند هستند.

مثلا؛ دو سه روز پیش که مجری رادیو در جریان اخبار نتایج خانم های ملی پوش تکواندوکا قرار گرفت و متوجه "اصلا نتایج خوبی کسب نکردند و هیچ یک موفق به کسب مدال نشدند" گردید، "بسیار عالی!" را مورد استفاده قرار داد و شنوندگان را هاج و واج " کجای این بسیار عالی است؟" نمود.

می گویند زمانی پادشاهی در هنگام شکار تیری به سوی آهو انداخت که اتفاقا به حیوان اصابت نکرد.

یکی از ملازمین شاه با مشاهده این صحنه فریاد "احسنت!" را از ته دل بر آورد.

پادشاه که از شنیدن این حرف بسیار بر آشفته بود روی به سوی ملازم کرده و گفت: "مردک! مرا مسخره می کنی!؟"

ملازم از ترس به فوریت جواب داد: "خیر قربان! احسنت را به آهو گفتم که خوب فرار کرد!"

با این حساب؛ کاش ما هم دست کم به اندازه مردم قدیم اهل گفت و شنود بودیم و می توانستیم شنوندگان عزیز را مطلع سازیم که "بسیار عالی" را به رقبای دختران ایرانی که بسیار خوب و عالی از پس ایشان بر آمده اند گفته ایم!"