چاق و لاغر!
مهم نیست چاق یا لاغر باشید؛ زیرا اگر لاغر باشید می توانید با خوردن دارو یا غذا چاق شوید و اگر جاق باشید قادرید با ورزش و تربیت بدنی، عمل جراحی و یا گرفتن رژیم از وزن خود کم کنید.
پس، مهمترین مسئله در قضیه لاغری و چاقی این است که افراد چطور متوجه شوند که کمبود یا اضافه وزن دارند.
متاسفانه؛ اکثر اشخاص، چاقی و لاغری خود را با رفتن روی ترازو و مقایسه وزنی که دارند و وزن استانداردی که باید داشته باشند تعیین نکرده و فقط پس از استماع سخنانی از دست " یه کم به خودت برس! یه پارچه پوست و استخوان شده ای!" و یا "وای! خدای من! چقدر چاق شدی!" سعی می کنند فکری به حال خویش نمایند.
از آنجا که غریبه ها معمولا با آدم حرف نمی زنند و آشنایان هم فقط در صورت خودمانی بودن کامل، میزان وزن را به روی شخص می آورند، احساس چاقی و لاغری کاملا به اینکه فرد در چه فامیلی واقع شده است و یا در ساعات کاری با چطور جثه هایی در محل فعالیت مواجه می شود وابسته است.
جواد خیابانی که معرف حضورتان هست!
خانواده ایشان هم همانند خود جواد اضافه وزن داشتند و شاید همین امر باعث می شد خیابانی کیلوهای اضافی خود را نادیده گرفته و فقط منباب شوخی با بر و بچه های محل "شوخی نیست! یک دهم تن هستم!" بگوید.
در مورد لاغری هم همین قضیه وجود دارد و افرادی که در فامیل پر وزن( بر وزن شر و کر بخوانید!) به سر برده و بیشتر همکاران خود را زیر 50 کیلو می بینند، آدم 60 کیلویی را هم چاق دانسته و به اعتقاد " باید فکری به حال خود کند" می رسند.
چاقی و لاغری، آدم را بیمار می کند و این امر ربطی به اینکه او در میان چاق ها و لاغرها به سر می برد ندارد.
لذا؛ اگر به دلیل صحبت های دیگران و اطرافیان و یا دارا بودن احساس ناخوشایند نسبت به اندام خود، وزن خویش را نرمال نمی دانید بهتر است قبل از دست به گوشی شدن و بهره مندی از خدمات مشاوره انسانی روی ترازو رفته و از خدمات مشاوره آن به حد کافی بهره مند شوید!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.