مزایای بچه پرورشگاهی!
یکی از مسئولین و متصدیان امور، بر مبنای شنیده ها، قریب به مضمون، به مردم این توصیه را کرده اند که همانند کریس رونالدو و آنجلینا جولی بچه های زیاد بیاورند!
قطعا منظور متصدی نامبرده نه این بوده که مردم همانند رونالدو بی ازدواج بچه دار شوند و نه اینکه افراد همسان با آنجلینا جولی بچه های مردم را بزرگ نمایند.
مورد دوم، انصافا، موضوع مهمی است؛ زیرا در حالی که در کشورهای پیشرفته جهان کاملا جا افتاده که تولید بچه کار چندان مهمی نیست و اصل و اساس کار بر تربیت و پرورش یک انسان دیگر، مال هر کس که می خواهد باشد، استوار است، در سرزمین ما عبارات و جملات معترضه ای همچون " تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است"، " فلانی سر سفره پدر و مادر نان نخورده است" و " اصلا می دانی پدر و مادر واقعی او چه کسانی بوده اند" هواخواهان و خریداران پر و پا قرص و پر شمار دارند.
بدون شک و تردید، یکی از دلایلی که باعث می شود آدم ها ترجیح دهند خودشان بچه به دنیا بیاورند به تعریف "تولید مثل" ربط پیدا می کند، یعنی چون مادر از شنیدن "لب و دهنش به تو رفته" قند را در دل خود آب شده می بیند و پدر از استماع " مثل خودت حسابی پر مو است" غرق در لذت و خوشی بی حد و حصر می شود، بابا و مامان تصمیم می گیرند یکی مثل خود و کپی برابر اصل را روانه "بازار آدم" نمایند.
با این حال؛ داستان زیر می تواند عده ای را متوجه سازد که فقط بعد از به دنیا آمدن فرزند معلوم می شود که کجاهایش و چه اندازه به چه کسی رفته است!:
زن زیبارویی به برنارد شاو، نمایشنامه نویس و طنز پرداز شهیر ایرلندی، رو کرده و گفت: " بیایید با هم ازدواج کنیم. اگر بچه ما زیبایی من و هوش شما را به ارث ببرد قطعا روزهای خوبی در انتظار وی خواهد بود"
برنارد شاو در جواب چنین می گوید: " .... و اگر بچه ما زیبایی من و هوش شما را به ارث ببرد چه؟"
با این حساب است که پدیده تولید مثل را نباید تماما حسن محسوب کرد؛ به ویژه اینکه آدم هایی که یکیشان هم برای کل دنیا کفایت می کند وجود داخلی دارند و چه بهتر که تولید آن ها اصلا مثل خودشان نباشد.
جدا از همه این ها، بچه های پرورشگاهی، در چند مورد، دست بالا را نسبت به تولیدات بابا و مامان دارند:
- تعیین جنسیت خودخواسته
من بچه اول خانواده بودم. در همین رابطه؛ یک بار مادر، صادقانه، نزد نگارنده اعتراف کرد که به خاطر دل خودش می خواسته من دختر باشم و به علت حرف مردم ترجیح می داده جنس مذکر به دنیا بیاورد.
درست است که زمانه عوض شده و خیلی ها "فقط سالم باشد" می گویند، اما در عین حال کمتر کسی می تواند منکر این شود که بسیاری افراد جامعه پسر داشتن را بیشتر می پسندند و شمار فراوانی از انسان ها "دختر چیز دیگری است" را از صمیم قلب باور دارند.
روی این حساب؛ در حالی که جنسیت بچه را بابا و مامان های واقعی نمی توانند تعیین کنند، در پذیرش فرزند این امکان هست که پذیرندگان همان جنسی که می خواهند را برگزینند.
- رفع مشکل حاملگی
خیلی از خانم ها دوست ندارند باردار شده و هیکل خوب خود را از دست بدهند. "فرزند خواندگی" این حسن را دارد که با اندام زن کاری ندارد و جنس مونث را قادر می سازد بدون تحمل 9 ماه رنج و مرارت صاحب بچه شود.
- ازدیاد جمعیت
این روزها، بر خلاف نظر مسئولین، خیلی ها ازدیاد جمعیت را از مسایل مهم و اساسی کشور محسوب می کنند. این عده وقتی خیال بابا و مامان شدن به سرشان می زند فکر می کنند که در حال کمک به همان پدیده ای هستند که ایراد جدی به آن وارد می کنند.
"فرزند خواندگی" این مشکل را حل کرده و شما را قادر می سازد بدون سهم داشتن در ازدیاد جمعیت، صاحب فرزند شوید.
- ایفای نقش در سرنوشت دیگری
خیلی از بابا و مامان ها نمی توانند شرایط خوبی برای فرزند فراهم کنند. به این دلیل، بارها و بارها، از ته دل و در طول زندگی، "کاش به دنیا نیامده بود" را بر زبان جاری می سازند.
این ایراد در "فرزند خواندگی" کمتر به چشم می خورد، زیرا بیشتر بابا و مامان ها و بچه های پذیرفته شده خوب می دانند که شرایط فعلی "بچه پرورشگاهی" به مراتب بهتر از اوضاعی است که در عدم پذیرش، انتظار کودک را می کشید!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.