همراه خود را جواب بدهید!
این روزها عادت بدی گریبان ما ایرانی ها را گرفته و آن این است که وقتی با کسی تماس می گیریم انتظار داریم جواب ما را بدهد، اما هنگام تماس گیری دیگری با ما بی خیال جوابگویی می شویم.
علت این است که ما خوب می دانیم دیگر خبر چندانی از احوالپرسی و "چه خبر؟" و "دیگه چه خبر؟" نیست و اغلب قریب به اتفاق افراد جامعه در هنگام جستجوی کار، نیاز مالی شدید( یا رقیق!) و اینکه در هنگام غم و غصه و گریه و زاری، ناراحتی های خود را با کسی تقسیم نمایند یاد ما می افتند.
چون ما هم چنین می کنیم باید انتظار داشته باشیم که در مواقع نیاز مخاطب مورد نظر در دسترس نباشد.
چنین شیوه و مرام و منشی، متاسفانه، اتفاقات خوبی را رقم نمی زند و جدا از اینکه ممکن است خدای کرده یک بدهکار به ما زنگ زده و "پولت آماده است" بگوید، هر آن امکان دارد پای عروسی و جشن و شادمانی در کار باشد و تماس گیرنده بخواهد " نیایی دلخور می شوم" را حالی ما نماید.
اصلا گیریم که در حالی که آه در بساط نداریم، نام و نام خانوادگی طلبکار را در صفحه نمایش گوشی ببینیم. مگر غیر از این است که برای بدهکار، طلبکاری که می تواند بارها و بارها بد و بیراه گفته و خود را سبک نماید ارزشی به مراتب فراتر از طلبکاری دارد که پس از بارها و بارها تماس ناموفق، از گوشی یک نفر دیگر زنگ زده و آدمی را حسابی شرمنده می کند و یا به دلیل عصبانیت و خشم شدید با سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم می نماید؟
خوش خیالی محض است که گمان رود با این مرگ ناخواسته، مشکل بدهکاری به کلی حل می شود و بستگان نزدیک و بازماندگان مرحوم یا مرحومه سعی نخواهند کرد پول خون درگذشته را هم روی طلب بچه کرده کشیده و همه را یکجا با مخاطب مورد نظر تسویه نمایند؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.