جای زن کجاست؟!
متاسفانه دکتر حسن روحانی نیز برای رای آوری در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 همان راه و روش پوپولیست ها را پیش گرفته و با بیان "جای زن در آشپزخانه نیست!" بسیاری از دوشیزگان و بانوان را واداشت که در باره عبارت فوق "عجب حرفی زد!" را بر زبان بیاورند.
شاید تفاوت عمده دکتر روحانی با محمود احمدی نژاد این بود که اگر اولی به برکت قرار دادن عوام در برابر خواص رای جمع می کرد ,دومی خواص را در برابر عوام قرار داده و نشان داد که بیش از هر چیز روی آرای افراد فرادست و روشنفکر و فرهیخته جامعه حسابی ویژه باز کرده است.
در این باره باید پذیرفت که منش مردم معمولی که گمان دارند بزرگداشت یکی لاجرم می بایست به کوچکداشت دیگری بینجامد مورد پسند آقای رییس جمهور هم قرار گرفته است.
اما براستی چرا می بایست برای ارزش گذاری بر تحصیلات عالیه بانوان ,نیشی بر خانم های خانه دار زده و نظافت و پخت و پز و شستشو را "کارهایی که کار نیستند" محسوب نماییم.
در خوبی تحصیلات عالیه شکی نیست زیرا افراد دارای سواد و معلومات بالا نیازهای بسیاری از اشخاص را مرتفع ساخته و یا اوضاع و احوال رفاهی عده ای را زیر و رو می سازند.
با این حال این نکته گفتن دارد که آنچه تحصیلات عالیه باید انجام دهند آن چیزی نیست که در حال حاضر به مدد بهره گیری از سواد و معلومات بالا در حال انجام است.
به عبارت دیگر اگر پخت و پز و نظافت و شست و شو را به این دلیل که خیری معمولی به اعضای یک خانواده می رسانند کم ارزش می گیریم به آقا یا خانم دکتری که پس از تحصیلات به دلیل بیکاری خانه نشین شده و با نگاه کردن به در و دیوار روزگار می گذراند می توان به چشم انسانی ارزشمند نگاه کرد؟
اگر منصف باشیم باید بپذیریم که خانم های خانه دار دست کم از این لحاظ که خرج تحصیل خود را بر دوش اجتماع نگذاشته اند شایان اهمیت و ارزش گذاری فراوان می باشند.
نکته اینجاست که "جای زن آشپزخانه نیست" تنها وقتی گفتن دارد که خانم های تحصیلکرده پس از فراغت از تحصیل سر از بازار کار در بیاورند و به اقتصاد خود یا خانواده شان کمک کنند و این در حالی است که در شرایط کنونی خیلی از خانواده ها در باره تحصیلات بالای دخترانشان جز بیان "یک علمه خرجش کردیم!آخرش هم هیچی به هیچی!" حرفی برای گفتن ندارند.
اما براستی اشتباه عمده دکتر حسن روحانی در قیاس خانم های خانه دار با افراد دارای تحصیلات بالا چه بوده است؟
نگارنده بر این اعتقاد است که آقای رییس جمهور به اشتباه شرایطی که تحصیلات عالیه باید نصیب بانوان کند را با اوضاعی که خانه داری قسمتشان می نماید قیاس کرده اند بی آنکه به این موضوع مهم که تحصیلات آن گلی که باید به سر بانوان بزند را نمی زند توجهی ویژه داشته باشند.
از این گذشته وقتی ساعات مفید اشتغال بانوان(اگر همانند آقایان گرفته شود) نیم تا دو ساعت بیشتر نیست و خانه داری و کدبانوگری بیش از این اندازه از اوقات افراد را تلف نمی کند!, برای یک خانم زیر و زرنگ کاملا میسر است که دلخوشی و وظیفه!؟ خویش را توامان ساخته و ضمن کمک به اقتصاد خود و جامعه,به ساماندهی اقتصاد خانواده نیز یاری رساند.
جالب است که جامعه در حالی برای پخت و پزهای خانگی ارزش چندانی قائل نیست که برای رستوران هایی که غذاهای بی کیفیت و گران قیمت به خوردش می دهد تره حسابی خرد می نماید.
جالب تر اینکه خانه هایی که شاغل بودن بانوان آن ها را نیازمند بهره گیری از پرسنل خدماتی شرکت ها و ادارات می نماید اداره ای پر هزینه تر از منازلی دارند که توسط خانم هایی که کار بیرون ندارند مدیریت می گردند اما این "مهم" در اقتصاد خانه و خانواده مورد نظر نبوده و "چیزی نمی شود" به حساب می آید.
واقعیت دیگر این است که آن هایی که داعیه حمایت از حقوق دوشیزگان و بانوان را دارند و برای دفاع از ایشان "آن ها هم به اندازه مردها کار می کنند" می گویند هیچ عدد و رقمی در اختیار ندارند که بیانگر فعالیت روزانه یک خانم خانه دار باشد و وفق آن بتوان برای کار داخل خانه هم قدر و قیمت به اندازه ای قایل شد.
در این میان اگر فهرستی از بیماری هایی که خوردن غذاهای بیرون نصیب افراد می کند تهیه می گشت و درک می شد که تناول اغذیه خانگی تا کدامین حد از هزینه های سر سام آور دوا و درمان جلوگیری می کند,قیاس افراد دارای کار خانه و شاغلین بیرونی شکل و شمایل بهتری به خود می گرفت.
با همه این ها نگارنده نه با تحصیلات عالیه دوشیزگان و بانوان مشکل دارد و نه کار کردن زن را ایراد دار می بیند.فقط از صمیم قلب معتقد است که جای زن که در آشپزخانه است و یا سر کلاس و یا سر کار را باید خود او تعیین کند.به ویژه اینکه زنی که به انتخاب خود آشپزخانه را به عنوان محل کار برگزیده است به آشپزخانه قدر و قیمتی می دهد که زنی که به خاطر "مردم چه می گویند؟" سر از کرسی استادی دانشگاه در آورده به دانشکده نخواهد داد!!!؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.