راننده اسنپ آدرس را بلد نبود و جدا از آن چگونگی کار با بلد و نشان را هم خوب نمی دانست.

این دو مورد باعث شد که دیر به مقصد رسیده و در عوض 4.5، در ساعت یک ربع به 5 بعد از ظهر در مکان مورد نظر حضور به هم رسانم.

با این حال؛ به خاطر اینکه آقای راننده ما را کلی دور تهران چرخانده و به این مناسبت به مقدار زیادی بنزین سوزانده بود از در دلسوزی برای او وارد شده و در عوض پرداخت کرایه 45500 تومانی وی، 50000 تومان تقدیم نمودم.

قطعا؛ اگر اتفاق یاد شده در انگلستان یا فرانسه می افتاد، مسافر جور دیگر تا می کرد و اگر هم می توانست از شکایت صرف نظر نماید، به احتمال زیاد، مبلغ را با کم و کسری پرداخت می نمود.

توجه به مقایسه بالا کاملا نشان می دهد که ما ایرانی ها بیش از آنکه بر دانایی و توانایی خوب انجام کار یک نفر ارزش قایل باشیم، زحمات فراوانی که، توسط کسی، برای وقوع یک امر کشیده می شود را، بی توجه به نتیجه حاصله، شایسته تقدیر می دانیم.

شاید به همین دلیل است که ایران از نادر سرزمین هایی است که در آن، براحتی، 10 دقیقه کار یک جراح با 8 ساعت کار یک کارگر ساختمانی مورد قیاس قرار گرفته و نتیجه "غیر قابل قبول" ارزیابی می گردد.

شوربختانه؛ حتی وقتی پای "زحمت" به میان می آید، این موضوع که کاربلد ها و آن هایی که کارشان را خوب انجام می دهند زحمات خود را قبلا، بی آنکه از وقت و زمان مشتری هزینه کنند، کشیده اند، کاملا نادیده انگاشته می شود.

در این باب؛ یکی از دوستان خاطره ای را تعریف می کرد که خواندن آن برای شما هم خالی از لطف نیست:

کار متره انجام می دادم و چون کارم خوب بود بیش از دیگر مترورها برای خود حق الزحمه مطالبه می کردم.

یک بار که یکی از مشتری ها با اطلاع از حق الزحمه ساعتی من، "این مبلغ برای یکساعت زیاد نیست؟" را گفت، جواب زیر را داده و او را از اشتباه خارج ساختم:

"قطعا برای یک ساعت زیاد است، اما گمان نکنم برای یک ساعت کار، 16 سال تحصیل و 10 سال تجربه کاری چندان زیاد باشد!"

در کمال تاسف؛ اهمیت زیاد قایل شدن بر زحمات دیگران و بی اهمیت دانستن توانایی خوب انجام کار و دانش آدم ها، بهره وری ما ایرانی ها را به شدت پایین آورده و ما را در عوض "پروژه محوری"، "ساعت محور" بار آورده است.

از این بدتر این است که موضوع فقط به افراد عام و معمولی جامعه ربط ندارد و حتی رییس جمهور کشور ما، مردی که همه چیز را می دانست، در کمال افتخار از اینکه روزی 12 ساعت کار می کند سخن می گفت و کاری هم به بلاهایی که در ساعات اضافه کاری، مغز خسته او، بر سر آحاد مختلف ملت می آورد نداشت!

جالب این است که روسای جمهور کشورهای پیشرفته بی ایراد می بینند که بگویند به تفریح و سرگرمی و با دوستان و اعضای خانواده بودن و با آن ها خوش گذراندن را هم به اندازه کار مهم می بینند و اتفاقا همین نگرش باعث می شود آن ها بهترین تصمیمات سیاسی را در میانه مسابقه گلف اتخاذ نمایند!