هنر بدتر از گوهر آمد پدید!
اشتباه نکنید! پای هیچ اشتباهی در کار نیست!
عنوان و تیتر مطلب تنها به شرایط امروزه "هنر" در کشورمان اشاره کرده و متذکر این موضوع گشته است که این روزها کمتر هنرمندی است که چون در محفلی فرود آید قدر ببیند و در صدر نشیند.
شاید با توضیح بالا برخی در این فکر فرو روند که نگارندهف عقیده ای متفاوت از بیشتر مردم دارد و بها و ارزش و اهمیت هنر، هر هنری باشد، را به نیکی می داند.
متاسفانه؛ هرگز چنین نیست و به همین خاطر است که وقتی یکی دو روز پیش، همسر محترمه چند تابلوی هنری نشان من داد و قیمت های سرسام آور و میلیاردی آن ها را گفت، "اصلا اینقدرها نمی ارزند" را بر زبان آوردم.
علیرغم اینکه خانم گرامی هم با من هم ایده بود گفت که یکی از بستگان، که نقاشی می کشد و انصافا هم خوب می کشد، عقیده ای کاملا متفاوت دارد و معتقد است وقت آن رسیده که مردم به اندازه "تابلوفرش" برای نقاشی هم ارزش قائل شوند و بابت خرید نقاشی های خوب هم حسابی سر کیسه را شل نمایند.
البته؛ واقعا من در مورد همه نقاشی ها، "ارزش خرید ندارد" نمی گویم و بدون شک اگر پول درست و حسابی داشتم خیلی از نقاشی های سه بعدی که مرزهای خیال و واقعیت را جا به جا کرده اند را، برای سر کار گذاشتن دوستان و آشنایان و بستگان هم شده، زینت بخش خانه و زندگی می کردم.
از آنطرف؛ نقاشی هایی که با عکس مو نمی زنند و بارها و بارها سوال " واقعا عکس است؟" را بر زبان جاری می سازند را هم بسیار دوست دارم.
با این حال؛ انصافا از آدم هایی نیستم که به خاطر چشم و هم چشمی با این و آن و یا معرفی خود به عنوان کسی که از چیزهایی که دیگران نمی فهمند خوب سر در می آورد نگاهی به یک نقاشی که حتی چپ و راست و بالا و پایین آن را هم نمی توانم تشخیص دهم انداخته و "واقعا شاهکار است" بگویم.
اما؛ آیا براستی نقاشی های اینگونه بها و ارزشی ندارند یا این من هستم که به دلیل نبودن در باغ، قدر زر و گوهر دوخته شده به دیوار را نمی دانم.
برای رسیدن به جواب؛ شاید بد نباشد که محصولات غذایی دم دست را مورد توجه قرار دهیم.
به عنوان نمونه؛ می توانیم این سوال را مطرح کنیم که "چرا شیر از بیسکویت گرانتر است؟"( واقعا گرانتر است؟)
در مقام پاسخ ممکن است گفته شود که چون شیر از بیسکویت خاصیت بیشتری دارد با قیمت گزاف تر به فروش می رسد.
اگر اینطور است چرا همه محصولات لبنی قیمت یکسان ندارند و کره و پنیر و خامه را باید به قیمت هایی متفاوت تهیه کرد؟
بعضی ها می گویند که این امر به تولید و زحماتی که برای آن کشیده می شود ربط دارد و علاوه بر آن به زمان ماندگاری و فساد ماده غذایی و شرایط نگهداری مناسب آن هم مربوط می گردد.
مزه غذا هم در قیمت آن نقش عمده دارد و چه بسا، غذاهای خوشمزه ناسالمتر به بهایی گزاف تر از اغذیه بهداشتی بی بهره از مزه خوب، مثل برخی از غذاهای رژیمی، به فروش برسند.
این ها؛ همه عوامل فروش به قیمت بالا نیستند و تولید کننده ای که فرمول تولیدی خود را بصورت انحصاری در اختیار خویش گرفته می تواند تک محصولی را به بازار عرضه نماید که ملت برای ابتیاع آن سر و دست بشکنند.
شاید این مورد آخر همان چیزی که در "هنر" وجود دارد باشد و همین امر است که باعث می شود برخی از کالاهای هنری به قیمت خوب به فروش برسند.
به عبارت دیگر؛ در حالی که بیشتر محصولاتی که خریداری می شوند بصورت سری و در تعداد و تیراژ بالا عرضه گردیده اند، هر اثر هنری امضای خاص خودش را دارد و هیچکس نمی تواند در باره آن "عین آن را من هم دارم" بگوید.
جدا از این موضوع؛ هر هنری سبک های متفاوت دارد و تا وقتی انسان نتواند متوجه شود که آیا پیروی از یک سبک آسان است و یا حتی یک آدم مستعد باید سال ها دود چراغ بخورد تا در زمینه آن به قابلیت هایی دست یابد، بهتر است صحبت در باره ارزش و قیمت برخی کالاهای هنری، تنها دست متخصصین و خبرگان را ببوسد.
با این حال؛ نقش مردم در حفظ و نگهداری "هنر" و "هنرمندان" بسیار بالاست و شاید به همین خاطر است که یک نویسنده خوب ایرانی از همکاری با نشریه ای که دست بالا 5000 تیراژ روزانه دارد نمی تواند از خود راضی شده و حسرت به دل کار در روزنامه ای که فروش بالای یک میلیون، فروش معمولی آن است، نگردد!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.