دانش آموزان پردرآمد!؟
روزنامه آفتاب یزد،ظاهرا، گزارشی از دانش آموزان پر درآمدتر از معلم های خود تهیه کرده بود.
گزارش را مطالعه نکردم، اما شنیده ها حکایت از آن دارد که گزارش، مربوط به دانش آموزانی می شود که در اینستاگرام صفحه دارند و کلی آدم، روزانه، تعقیبشان می کنند.
معلوم است که اگر این دانش آموزان تبلیغ کالایی را بکنند پول حسابی به جیب می زنند و چه بسا یکشبه بتوانند معادل حقوق چند ماه یک آموزگار را دشت نمایند.
قبل از بحث در باره درستی یا نادرستی کسب درآمد بالا توسط دانش آموز باید به این نکته توجه کرد که موارد مذکور کاملا استثنایی هستند و شما در مقام یک شاگرد مدرسه باید فکر و ذکر و هوش بالایی داشته باشید تا بتوانید بالای یک میلیون نفر را مجاب کنید تا از صفحه یا صفحات شما دیدن نمایند( متاسفانه در ایران تنها یک نوع هوش به رسمیت شناخته می شود و آن هوش، هوشی است که براحتی از پس حل مسائل مشکل ریاضی و فیزیک بر بیاید!)
با این حساب و همانطور که از مشاهده درامد چند پرستار استثنایی و پرکار یا خوش فکر نمی توان حکم به "پرستارها از پزشک ها بیشتر در آمد دارند" داد و یا با دیدن فیش حقوقی یک آبدارچی که هم اضافه کار را کاملا از رو برده و هم با خریدهای بیرونی پرسنل داخلی ممر درآمدی جدا از مواجب شرکت دارد، نمی شود "دستمزد آبدارچی ها از مهندس ها بیشتر است" را مورد توجه ویژه قرار داد؛ شایسته نیست که با دیدن چند شاگرد استثنایی دارای درآمد بالا وااسفا سر داده و " دانش آموزان از آموزگاران بیشتر درآمد دارند" را آویزه اذهان عمومی نمود.
در این زمینه یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن این است که اگر دانش آموزی با پیشه کردن حرفه معلمی گوی سبقت در امر کسب درآمد را از آموزگار می ربود و در عین سواد و معلومات کمتر بیش از استاد دستمزد می گرفت می شد "یک جای کار می لنگد" گفت.
این در حالی است که چنانچه بزرگتر، کوچکتری را کنار گذاشته و بی خیال "قطعا بزرگترها باید بیش از کوچکترها درآمد داشته و به مراتب بهتر از آن ها زندگی کنند" شویم، خواهیم دید که خیلی ها شغل دومی دارند که از کار اول دیگران عایدی بیشتر در اختیار آن ها قرار می دهد.
یک کارمند که در اوقات فراغت مسافرکشی می کند ممکن است از این راه دستمزدی غیر قابل مقایسه با حقوق مدیر خود کسب نماید و یک پرستار می تواند عایدی حاصل از تدریس خصوصی پیانو خویش را حتی از سرجمع دریافتی های مسئول مستقیم خود هم بالاتر ببرد.
یادش به خیر! در دوران خدمت، سربازی را می شناختم که وسیله نقلیه شخصی داشت و توسط آن خود را به پایگاه رسانیده و از آنجا، با پایان ساعات اداری، به منزل باز می گشت.
همان موقع ها یک سرهنگ هم بود که چون وسیله نقلیه شخصی نداشت گاهی مزاحم سرباز می شد و از وی خواهش می کرد سر راه او را هم بردارد و یا در هنگام عازم منزل شدن وی را در جایی "اتوبوس خور" پیاده نماید.
وفق شنیده ها، یکبار سرهنگ به سرباز " این هم از عجایب مملکت است که سرهنگ اتومبیل ندارد، اما سرباز دارد" گفته و جواب هم نگرفته بود که "ماشین را با حقوق سربازی نخریده ام که اینطور مقایسه ای صورت می دهی!"
با این حساب، مقایسه درآمد شاگرد و معلم وقتی منطقی است که جنس کار آن ها را یکی بدانیم؛ وگرنه همانطور که نمی توان قدرت بینایی یک نفر را با قوه شنوایی دیگری مقایسه کرد و حکم به برتری یکی از این دو داد شایسته نیست که درآمد آنی که به بچه ها درس می دهد را با کسی که در اینستاگرام فعالیت جدی دارد مقایسه نماییم.
جدا از این ها؛ در حالی که این همه کودک کار وجود دارند که حساسیت کسی را بر نمی انگیزند و کمتر کسی، جز دلسوزی های کلامی، فعالیتی جدی در راستای حمایت از حقوق آن ها صورت می دهد، عجیب است که شاگردهایی که درآمد بالا دارند را اینچنین مورد مواخذه و شماتت قرار دهیم.
سرزنش های اینگونه، متاسفانه، بیانگر این واقعیت تلخ هستند که بچه هایی که کار زیاد می کنند و درآمد کم دارند بهتر از فرزندانی شناخته می شوند که در عوض دست و کت و کول، استفاده از مغز را جدی تر گرفته و با کاری آسان و کم دردسر عایدی بالا کسب کرده اند.
لذا؛ شاید تنها نکته منفی در کار دانش آموزان دارای درآمد بالا این باشد که شاگردی که از سنین نوجوانی پول بالا در می آورد دیگر نخواهد توانست آنچنان که باید و شاید دل به درس بدهد.
در پاسخ به این ایراد هم می توان گفت که این روزها دبیرستان را همه تمام می کنند و در مورد ورود به دانشگاه هم آدم باید خیلی کم عقل باشد که از میان دو گزینه " دیپلمه دارای کار و صاحب درآمد بالا" و "لیسانس بیکار کم بضاعت" دومی را اختیار نموده و در عوض اینکه کلی آدم را دنبال خود بکشاند دنباله رو آدم هایی گردد که هشتی گروه نه دارند و دویدن را به جای اینکه لازمه رسیدن به مقصد بگیرند، کاری که حتما باید انجام شود می دانند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.