آستین نو!پلو بخور!
![]()
حتما شما هم داستان مردی را شنیده اید که به میهمانی فرا خوانده شده اما به دلیل در بر داشتن لباسی مندرس تحویل گرفته نمی شود.لابد این را هم می دانید که مرد از محفل خارج شده و برای متنبه ساختن میزبان و میهمانان با لباسی فاخر و مجلسی مراجعت می نماید.
پایان ماجرا را هم همه می دانند:مدعو در عوض اینکه غذا را بر دهان بگذارد آن را پیشکش آستین نموده و در میان بهت و حیرت همگان "آستین نو!پلو بخور!" را بر زبان می آورد.
در حالی که بیشتر ما بارها و بارها به لطیفه فوق خندیده ایم کمتر کسی "چرا می خندید؟" و "اوضاع و احوال فعلی جامعه ما هم همینطور است" می گوید.
واقعیت این که گوینده پر بیراه نمی گوید زیرا به عنوان نمونه در حالی که در "حرف" مدرک تحصیلی را کاغذ پاره ای بیش نمی دانیم در "عمل" سواد و معلومات بالا را "پشیزی نمی ارزند!" می گیریم تا گوشی "چگونگی اوضاع و احوال جامعه" حسابی دستمان بیاید.
سابقه دارهایی که مدارک عالیه و معتبر خود را به عنوان اسناد امتیاز آور شرکت های مهندسین مشاور در اختیار گذارده اند خوب می دانند که در صورت مستعفی بودن هم مدرک معتبر کار خود را کرده و کارهای پر و پیمان را نصیب شرکتی که دیگر آن ها را در اختیار ندارد می نماید.این در حالی است که اگر ایشان در شرکتی مشغول به کار شوند اما مدرک خویش را در اختیار نگذارند و یا رو نکنند مشتری ها و کارفرمایان برای"شرکت فلانی را هم در ترکیبش دارد" ارزش و اهمیت خاصی قائل نمی شود.در واقع ایشان ترجیح می دهند کار را نصیب شرکتی دیگر نمایند که بیشتر آدم هایش با کت و شلوارهای شیک و مجلسی از میهمانان پذیرایی نموده و سرآستین های نو و براقشان مشخص می کند که انصافا آدم های بخوری هستند!!؟
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.