علت مرگ؛ فقر!
کارم را در یک مرکز بهداشت آغاز کردم.
خوب یادم هست که آن موقع ها، یکی از پرسنل موظف بود دلیل مرگ افرادی که به دلایل گوناگون دار فانی را وداع گفته بودند را در یک دفتر، که شبیه دفتر حضور و غیاب بود، ثبت نماید.
دقیقا به خاطر می آورم که یکبار که منباب کنجکاوی سری به دفتر ثبت وقایع مماتی زدم متوجه شدم که دلیل مرگ یک فرد هشتاد ساله، بیماری قند و علت فوت یک شخص پنجاه ساله، کهولت سن عنوان گشته بود.
بعدها فهمیدم که فرد موظف عادت داشت دلیل مرگ تمامی آن هایی که به علتی نامعلوم و نامشخص درگذشته بودند را "کهولت سن" عنوان نماید.
چند سالی از این ماجرا نگذشته بود که متاسفانه پدر عزیزم را در یک سانحه رانندگی از دست دادم.
در گواهی فوت ایشان، علت مرگ، "ضربه جسم سخت" عنوان شده بود.
وقتی در آن سال ها، از چند نفری پرسیدم که این چگونه نوشتنی است و چرا مثل بچه آدمیزاد نمی نویسند که پدر من در اثر تصادف رانندگی از دنیا رفته است، اظهار گردید که مطلب به دلیل داشتن بار حقوقی اینگونه عنوان شده است؛ اظهار نظری که نه آن موقع از معنا و مفهوم آن خوب سر در آوردم و نه اینک، پس از گذر سال ها، مرا به دشت جواب "اینکه گفته شد یعنی چه؟" کشانیده است.
از این ماجرا هم چند سالی گذشت و ما وارد سالی که زمستانی بسیار سرد و سخت داشت شدیم.
در آن زمستان سرد، یکبار، به اتفاق مادر سوار اتومبیل مسافرکشی شدیم که از اقبال بد ما دارای بخاری نبود.
چند دقیقه ای را "لرزان" و "ها ها" کنان گذراندیم، تا اینکه طاقت مادر طاق شده و "عجب هوا سرد شده است" را بر زبان آورد.
آقای راننده، ضمن اظهار همدردی با ما، "آره آبجی! این سوز گدا کش را که از سر بگذرانیم هنر کرده ایم" را از دهان مبارک بیرون راند.
اصطلاح "سوز گدا کش" را تا آن موقع نشنیده بودم.
بعدها دانستم که زمستان بیش از تابستان جان آدم ها را می گیرد و به ویژه در شهرها و روستاهای سردسیر، آدم های بی خانمان و فاقد جا و مکان مناسب که تن پوش و بالاپوش گرم هم ندارند، زمستان بسیار سرد را در عوض آخرین فصل سال، به درستی، بخش نهایی کتاب زندگی خویش محسوب می کنند.
جدا از این موضوع، در کشور ما هم آدم هایی هستند که به دلیل عدم دسترسی به مواد غذایی لازم و ضروری و یا به این علت که نتوانسته اند قوت لایموتی که آن ها را از شر گرسنگی رهایی بخشد را به موقع تهیه و تدارک ببینند روی در نقاب خاک کشیده و به بازماندگان شبیه خود پیغام "گشتیم نبود! نگرد نیست!" را مخابره می نمایند.
تا جایی که به خاطر دارم در برابر هیچ نام و نام خانوادگی، دلیل فوت را بی بالاپوشی، بی غذایی یا بی خانمانی و یا در یک کلمه "فقر مطلق" ننوشته اند و شاید همین امر است که موجب شده مسئولین و متصدیان امور مربوطه در هنگام بحث برسر فقر و نداری و معیشت مردم بادی به غبغب انداخته و ضمن بیان "کسی از گرسنگی و فقر نمرده است"، جهت صحه گذاشتن بر اظهارات خود، انواع و اقسام آمارها را رو یا زیر و رو نمایند؛ بی آنکه لختی در باره گفته ارزشمند زیر تامل کنند:
سه نوع دروغ وجود دارد: دروغ، دروغ کثیف و آمار!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.