گرد و غبار خوزستان و پسماند تهران؟!
آن هایی که در باره عنوان فوق "چه ربطی دارد؟" می گویند شاید به فکرشان هم نرسد که در زمانی که بسیاری از مسئولین و دست اندرکاران محترم امور در حال تهیه و تدارک گرد و غبار محلی بودند خیلی از خوزستانی های عزیز در باره آنچه قرار بود به وقوع بپیوندد به شیوه "بگذار کارشان را بکنند" و "برای استانمان خوب است" موضع اختیار کرده بودند!
نگارنده قطعا مایل نیست با بیاناتی همچون "دیگر دیر شده است" و "کاریش نمی شود کرد" ته دل مردم خونگرم خوزستان را خالی کند اما اگر منصف باشیم شاید باید بپذیریم که حل کامل مشکل ریزگردهای خوزستان به گفته سرکار خانم دکتر ابتکار چهل سالی زمان می برد!
از طرف دیگر مشکل امروز خوزستان شبیه معضل فردای پایتخت است. هرچند نحوه وقوع پیشامد تا اندازه ای متفاوت خواهد بود.
این روزها مردم تهران هم شاهد و ناظر موش های گربه سان و بزرگی که در خیابان ولی عصر و بسیاری از معابر بزرگ تهران جولان می دهند هستند و هم زباله دزدهایی را ملاحظه می نمایند که با تخلیه زباله دان های بزرگ شهرداری رزق خود برده و زحمت ما می دارند.
جای بسی تعجب و تاسف است که شهروندان در باره پدیده های فوق به شیوه "چکارشان داری؟!" و "بگذار لقمه نانی گیرشان بیاید"(موش ها و آدم ها!) واکنش نشان می دهند.
محیط زیستی ها خوب می دانند که پاکسازی و ضدعفونی کردن پسماندهای خشکی که از دل زباله های تر بدست می آید بسیار مشکل تر از این است که پسماندهای خشک و تر از مبدا جدا شده و هر کدام راه خودشان را بروند.
در این باب خوب نیست که تهرانی ها اصلن و ابدا دلنگران و دلواپس محصولات تولیدی از بازیافت های حاضر نیستند و با خیال خام "حتما خوب آن ها را می شویند" به گذران زندگی مشغولند.
حساسیت ناچیز مردم که مسئولین را هم تحت تاثیر قرار داده موجب شده بسیاری از دست اندر کاران امور در مقوله پسماند به شیوه "مردم که راضیند" اتخاذ تصمیم نمایند.
به این ترتیب واقعا احتمال دارد که روزی روزگاری خبرهایی در مایه های "طاعون آمده" و "محصولات فلان برند معتبر سرطان زا است" شایعه هایی بیش باشد!!؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.