عبارت آزارنده بالا را بیشتر ما ایرانی ها بارها و بارها شنیده ایم. آزار دهندگی عبارت فوق، قطعا، به گرفتن نان بر نمی گردد و به این موضوع مربوط است که شیوه عمل درخواست کننده، خواه پدر باشد و خواه مادر و خواه نیمه پیدا شده، به گونه ای است که انگار لطف فرموده و کاری می کند که آدمی از حالت عاطل و باطل و بیکار و بی عار بودن کلا خارج گردد.

اگر ماجرا فقط به نان خوردنی بر می گشت می شد با آن یک جورهایی کنار آمد، اما وقتی یک نفر می تواند در جای نان، هر خرید دیگری را هم گذاشته و مثلا درخواست ابتیاع سبزی، گوشت، میوه، لبنیات، وسایل خانه و ... را جوری مطرح نماید که انگار کار اصلی  را پیشنهاد دهنده و ارائه دهنده ایده خوب انجام داده و کننده کار قرار نیست فعل خاصی را مرتکب شود، اوضاع کمی قمر در عقرب نمی شود؟

در چنین موارد ادای "چرا خودت نمی گیری؟" می تواند فتیله یک جر و بحث و دعوای خانوادگی درست و حسابی را روشن کند؛ زیرا پیشنهاد دهنده ای که در گمان " 90 درصد کار را من انجام داده ام" است براحتی زیر بار اینکه 10 درصد باقی مانده کار هم گردن خودش بیفتد نمی رود.

آذری ها معمولا در چنین مواقعی "به تنبل کار بگو و نصیحت بشنو!" می گویند و بنابراین کسی که می خواهد متهم به تنبلی نگردد می باید هر دستور خریدی را درجا اطاعت کرده و حتی اگر کار واجبی دارد با کنار گذاردن آن کاری برای انجام دادن داشته باشد.

اما واقعا چرا در حالی که "لطف می کنی چند تا نان بگیری؟" کار آدم ها را بهتر راه انداخته و کننده کار با فکر "بر عهده گرفتن امری که وظیفه اش نبوده" می تواند احساس خوش مفید بودن را دشت کند، بیشتری ها ترجیح می دهند با اشاره به "بیکاری" فرد مورد نظر، "کار خاصی نخواهی کرد" را حالی انجام دهنده کار نمایند.

شاید این امر به دلیل این باشد که عبارت مورد نظر نه تنها باعث می شود در "آینده" کار مورد علاقه متقاضی صورت گیرد، با هدف گیری "گذشته" آدم بیکار به او حالی می نماید که اگر خواهان شنیدن متلک های با بن مایه تنبلی نیست باید در مواقع بیکاری هم کاری برای خود جفت و جور نماید.

به این ترتیب، اگر در محیط امن خانه و خانواده، مردان و زنان و حتی کودکانی را می بینید که مرتب مشغول انجام کاری هستند و بی دلیل چیزهایی را از گوشه ای برداشته و در گوشه دیگر می گذارند و یا محل غذاها و خوردنی های داخل یخچال را، بدون آنکه منطق قانع کننده ای داشته باشند، دائما تغییر می دهند، خیلی نگران نباشید زیرا با مارگزیده هایی روبرو هستید که ترجیح می دهند در اوقات بیکاری خود ادای آدم های دارای کار را در بیاورند تا خدای ناکرده به آن ها انجام کار واقعی محول نشود.

جالب است که این شیوه انجام کار در محیط های اداری هم کاربرد فراوان دارد و کارمندان و کارکنان زیادی پیدا می شوند که مدام در حال انجام کارهایی که ارزش و اهمیت و قدر و قیمت آن ها "دقیقا هیچ" است، هستند.

یادش به خیر! در دوران بچگی و در هنگامی که به دلیل شیطنت درس خود را نخوانده بودیم مدام خود را مشغول انجام کاری می کردیم تا چشممان به نگاه معلم نیفتاده و جمله رعب آور "آقا شما!" بند از بندمان جدا نکند و مطلع نگردیم که بزودی شنونده سوالی که جوابش را نمی دانیم خواهیم بود.

آن کودکان دیروز، امروز بزرگ شده اند و مشغول انجام هر کاری هم باشند، آن کار به اندازه فعلی که متقاضی می خواهد به انجام برسد واجب و ضروری نیست.

پس اگر شما واقعا در حال انجام کار جدی و مهم و بزرگی هستید و یا برای اینکه انجام کاری بهتان محول نشود خود را مشغول انجام کارهای کودکانه یا نمایشی کرده اید باید بدانید که این نسخه افاقه نخواهد کرد و فقط کافی است اندام یا اسمتان از برابر دیدگان یا مغز دیگر اعضای خانواده یا آقای رییس رد شود تا انجام کاری که با "بیکاری" شروع می شود را بزودی در شمار شرح خدمات و شرح وظایف خود ملاحظه نمایید!