آدرس جایی را پرسید که "گربه" تحویل "آدم" می دهند تا نگهداری و بزرگ کند.

آدرس را داد، اما گفت: " اگر زود حوصله ات سر می رود و گربه را ول می کنی، تحویل نگیر"

او جوابی نداد و من هم نگفتم که علاقه اش به حیوانات خانگی آنقدر است که اگر شوهرش را هم ول کند، گربه را هرگز به امان خدا رها نخواهد کرد.

دوستی انسان و حیوان فقط به رابطه بشر با حیوانات خانگی از قبیل سگ و گربه منحصر و محدود نمی شود.

به عبارت دیگر، اگر موجوداتی مانند سگ و گربه از لحاظ عاطفی کمک حال انسان ها هستند و باعث می شوند ناراحتی های روحی روانی از قبیل افسردگی کمتر آن ها را تحت تاثیر قرار دهند، حیات و ادامه زندگی بسیاری از آدم ها به موجودیت امثال گاو و گوسفند و بز ربط پیدا می کند.

شیر و گوشت بسیاری از حیوانات، غذای آدم ها را تشکیل می دهند و از پوست خیلی از آن ها تن پوش و پاپوش خوب و بعضا گران قیمت درست می شود.

با این حال، جای بسی تعجب و تاسف است که در حالی که خیلی از افراد جامعه، کامپیوتر را در زمره همکاران محسوب می کنند، کمتر کسی است که حیوان را هم "همکار" بداند.

علیرغم این موضوع، واقعا، کسانی هم هستند که ارزش و قدر و قیمت و اهمیت حیوانات را خوب و آنگونه که باید و شاید درک کنند.

مثلا در حالی که بسیاری از باربری های امروزی توسط کامیون ها و وانت بارها انجام می شود، در بسیاری نقاط صعب العبور دنیا از "قاطر" برای حمل بار استفاده می شود.

در ترکیه، "قاطر" کمک حال شهرداری شده و زباله جاهایی که ماشین رو نیست را جمع آوری می کند.

یادش به خیر! در درس "مدیریت مواد زائد جامد" استادی داشتیم که به مجرد پخش فیلم کودسازی از زباله توسط کرم، که ورمی کمپوست نام دارد، به شدت سر ذوق آمده و با مشاهده آیزنیا فوئتیداها، کرم های تولید کننده ورمی کمپوست، با شوقی کودکانه "این ها دوستان ما هستند" را فریاد می کرد.

ارتباط با حیوان به سادگی میسر نیست و به همین دلیل بسیاری از کسانی که برای کسب درآمد بیشتر، بی آنکه کوچکترین علاقه ای به حیوانات داشته باشند، اقدام به تاسیس مرغداری و گاوداری کرده اند در نهایت سرشکسته و ورشکسته شده اند.

این امر به این دلیل است که همانطور که شما در محیط های اداری باید بتوانید با دیگر همکاران تعامل خوبی داشته باشید، کار با حیوانات هم نیازمند این است که حیات و ممات آن ها دست کم به اندازه مرگ گاو مش حسن برای او برایتان مهم باشد.

با این وجود، برای بسیاری از آدم ها، بنا به ویژگی های شخصیتی و روحی روانی، به مراتب بهتر است که دور و بر همکاری با آدم ها را قلم گرفته و فقط با حیوانات سر و کار داشته باشند.

در این باره باید قبول کرد که برای بسیاری از انسان ها، همکاری با هم نوع جز یک اعصاب خردکنی به تمام معنا محسوب نمی شود.

مثلا همکاری داشتم که بی نهایت از کار خود ناراضی بود.

وقتی از او دلیل را پرسیدم گفت که کار در آزمایشگاه و سر و کار داشتن با باکتری ها را بیشتر می پسندیده و همیشه بر این عقیده بوده که چون پیش بینی رفتار باکتری ها راحت تر از حدس زدن اعمال انسان ها است، انسان در کار با میکروب ها نباید اصلا و ابدا نگران اتفاقات پیش بینی نشده و محیر العقول باشد.

انصافا این قضیه در مورد همکاری با حیوانات هم صادق است و برای همین هیچکس در مورد آن ها "اصلا فکرش را هم نمی کردم چنین حیوانی باشد" را بر زبان نمی آورد!