اگر "ارم قرمز" و ارم ابی" هم داشتیم می توانستیم قبول کنیم که "ارم سبز" را به این نام نامیده اند تا آن را از دیگر ارم ها مجزا نمایند.

با این حال، حال که چنین نیست چرا باید "ارم سبز" را به این نام بنامیم و از اسم گذاری آن به نام راحت و آسان و سه حرفی "ارم" خودداری نماییم.

شاید بعضی ها در مقام اعتراض، مشکلات فت و فراوان مملکتی را مورد اشاره قرار داده و ضمن خوش دانستن دل نگارنده به وی "این که چیز مهمی نیست" بگویند.

در این باب باید دانست که نه تنها هر چیزی جای خود را دارد، بلکه در فرهنگ و ادب فارسی امروزه از این زیاده گویی ها زیاد دیده می شود و به این دلیل باید در مورد آن ها بیش از این ها صحبت نمود.

شک نیست که استفاده بیش از میزان لازم از حروف، کلمات و جملات باعث اتلاف وقت آدم هایی که کلی کار و زندگی دارند شده و ایشان را از انجام سر موعد و موقع مقرر بسیاری فعالیت ها باز می دارد.

به عنوان نمونه، فرض کنید در داخل یکی از ایستگاه های مترو هستید و ضمن ادای "این قطار ارم سبز می رود؟" متوجه بسته شدن درهای کلیه واگن ها می شوید.

این در حالی است که شاید با به کار بردن جمله کوتاه "ارم میرود؟" می توانستید به سختی خود را در میان سایر مسافران جا کرده و دست کم دو دقیقه در دنیایی که در آن "خیلی زود دیر می شود" بیشتر زندگی کنید.

البته نامگذاری "ارم سبز" کاملا هم بی فایده نبوده و مثلا آن کسی که منباب اطلاع رسانی، نام "ارم سبز" را بر بسیاری از در و دیوارهای مترو نشانیده است با استفاده از سه حرف اضافی، دست کم، دو برابر دستمزد دریافت نموده است.

این نحوه انجام کار در گزارشات مهندسی و پایان نامه های دانشجویی زیاد دیده می شود و تهیه کننده های گزارشات و پایان نامه ها سعی و تلاش وافر به خرج می دهند تا با طولانی نویسی، در عوض گزیده نویسی، هم خیال خود را تخت اینکه تولیدات آن ها خوانده نخواهند شد گردانند و هم روی این موضوع که حجم مصنوعات، بخوبی، بر میزان زحمات کشیده شده گواهی می دهد حسابی ویژه بگشایند.

برای اینکه متوجه شوید چقدر نوع نگاه مردمان سرزمین های مترقی و پیشرفته در زمینه "ارزش گذاری بر زمان" و "ممانعت از اتلاف وقت دیگران" مهم است، سه نمونه دم دستی را مورد اشاره قرار داده و خوانندگان گرامی را به خواندن حدیث مفصل از این مجمل دعوت می نمایم:

الف- ایجاد کننده سایت برای نخستین بار، کسی که مبدع و بوجود آورنده www است، از تمامی مردم جهان بابت اتلاف وقت آن ها عذرخواهی کرده و گفته است که یک w هم کار آن ها را راه می انداخت و لازم نبود از اول از سه دبلیو برای ورود به یک سایت کمک گرفته شود.

ب- یکی از بستگان که فارغ التحصیل دانشگاهی از آلمان است پز این را می داد که پایان نامه 65 صفحه ای دکترای او از بهترین پایان نامه ها شناخته شده و به فوریت دستور اینکه به صورت کتاب چاپ شود را گرفته است.

با خنده تمسخر آمیز گفتم که هیچ دانشجوی ایرانی نمی تواند با پایان نامه ای چنین کم حجم از دانشگاه فارغ التحصیل گردد.

نگاهی متعجبانه به من انداخته و گفت: "مگر چه می نویسید که پایان نامه تان اینقدر پر حجم می گردد؟"

از خجالت سری پایین انداخته و هیچ نگفتم. خودش متوجه شد که چه می نویسیم!

ج- یکی از نویسندگان بزرگ در پایان نامه ای به یک دوست چنین نوشته بود:

"اگر زمان بیشتری در اختیار داشتم قطعا نامه کوتاهتری برایت می نوشتم"

این جمله آخر، به نظر من، فوق العاده است؛ زیرا نشان می دهد آدم ها هر چقدر فرصت بیشتر برای فکر کردن داشته باشند، با ارزش بیشتر قایل شدن برای وقت دیگران،  کمتر زیاده گویی و زیاده نویسی کرده و در پایان "فعلا! تا بعد!" را می آورند.