"بفرمایید شام" نام برنامه ای است که در یکی از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور تهیه و پخش می گردد. این برنامه مدل داخلی هم دارد.

در "بفرمایید شام" 4 نفر از کسانی که تا به حال همدیگر را ندیده اند برای هم شام درست کرده و به یکدیگر امتیاز می دهند. در نهایت، امتیازاتی که به هر فرد داده شده با هم جمع گشته و دارنده بیشترین امتیاز برنده مسابقه شناخته می شود. به فرد برنده 1000 دلار جایزه اهدا می گردد.

نمراتی که در برنامه "بفرمایید شام" داده می شود از یک تا 10 است و نمره دهنده حق دارد جدا از دستپخت و مزه غذا، چیزهایی همانند نحوه مواجهه میزبان با میهمانان، عقاید و سلایق میزبان، چیدمان وسایل و ظروف غذاخوری و چگونگی میزآرایی و تفریحات و ... را هم در میزان نمره ای که می دهد دخیل نماید.

فرم برنامه جوری است که اگر یک نفر به تمامی دیگر شرکت کنندگان نمرات 3 و 4 و پایینتر بدهد، به احتمال زیاد، برنده مسابقه شناخته می شود.

درست است که این اتفاق هم می افتد و تک و توکی از شرکت کنندگان با کمال صداقت و وقاحت عنوان می دارند که برای برنده شدن آمده اند، از آنجا که نمراتی که توسط هر کس به دیگری داده می شود، در انتهای برنامه، به اطلاع تمامی شرکت کنندگان می رسد و جدا از آن ها بینندگانی که یک برنامه را تعقیب کرده اند متوجه قضاوت صحیح یا غلط شرکت کننده ها می شوند و می توانند بخوبی از خجالت آن هایی که انصافا بد داوری کرده اند در بیایند، بیشتر افراد آبروداری کرده و سعی و تلاش خود را معطوف اینکه حق به حقدار برسد می نمایند.

قطعا اگر فرمت برنامه جوری بود که شرکت کنندگان از نمراتی که به هم داده اند آگاه نمی شدند و جدا از آن نمراتی که حاضرین در برنامه به دیگران داده اند از دید بینندگان ماهواره ای پنهان می ماند، نتایج کاملا دگرگون می شد و بیشتر افراد، بدون لیاقت و شایستگی، هدیه برنامه را به جیب می زدند.

در سال هایی که در شرکت های مهندسین مشاور کار می کردم علاقمند این بودم که از گزارش نویسی و نقشه کشی خارجی ها هم سر در بیاورم و بنابراین مدت زمان طولانی را صرف پیدا کردن اینجور چیزها در اینترنت می کردم.

خوشبختانه جستجوها نتیجه می داد و "مستر سرچر"، لقبی که بعدها همسر گرامی از آن من فرمود، در اغلب موارد می توانست چیز دندان گیری گیر آورده و عایدی زیادی را از آن خود گرداند.

در یکی از جستجوها به منهولی برخورد نمودم که تیپ آن با همه آدمروهایی که تا آن زمان دیده بودم فرق داشت( منهول دریچه ای است که در شبکه های جمع آوری فاضلاب یا خطوط انتقال مورد استفاده قرار گرفته و جدا از تامین هوا برای شبکه و خط انتقال، امکان بازدید و لایروبی لوله ها را نیز برای بهره برداران فراهم می آورد)

برایم جالب بود که در کنار آدمرو، نام و نام خانوادگی طراح را هم درج کرده و ضمن قدردانی از خدمات ارزنده وی، بی آنکه موقع خداحافظی از او فرا رسیده باشد، به اطلاع کارفرما رسانیده بودند که به پیشنهاد جالب طراح، طرح منهول ها را از تاریخ .... کلا تغییر داده اند.

با مشاهده نقشه ها و درک ماجرا و عدم توجه به اینکه کارفرمای خارجی نقشه و گزارش یک شرکت را در اختیار رقیب نمی گذارد در فکر فرو رفته و با خود گفتم که واقعا شرکتی که طراح به این خوبی داشته نگران این نبوده که با معرفی وی در بازاری که در آن رقابت حرف اول را می زند، شرکت های رقیب را دچار وسوسه نموده و باعث شود یکی از آن ها کارشناس خوب ایشان را، به اصطلاح، قر بزند.

این طرز فکر اصلا عجیب نبود زیرا ما سال ها یاد گرفته بودیم که از خود هویتی مستقل نداریم و هویت ما کاملا در گرو سازمانی که در آن مشغول کار هستیم قرار دارد.

این نحوه تفکر آنچنان روح و روان و جسم و جان ما را در اختیار گرفته بود که حاضر بودیم در مواقع ضروری اعتبار خود را فدای اهداف سازمانی نموده و حرف حسابی که زده بودیم و مورد توجه مدیر عامل شرکت قرار نگرفته بود را تحت عنوان سخنی که مدیر عامل فرموده بود و ما گوش نکرده بودیم به خورد کارفرما بدهیم.

با این حساب، برای من اصلا تعجب آور نبود که در گزارشات زیست محیطی تهیه شده در شرکت نام هیچکدام از افرادی که در تهیه گزارش دخیل بوده و برای جفت و جور کردن آن زحمات زیادی متقبل شده بودند به چشم نخورده و فقط نام خود شرکت، با فونتی به غایت درشت و چشمگیر، خودنمایی نماید.

از طرف دیگر، نقشه های اجرایی کارهای آبی و فاضلابی با خالی گذاردن نام و نام خانوادگی و امضای طراح، نقشه کش، تایید کننده و تصویب کننده، تهیه شده و در اختیار کارفرما قرار می گرفت.

لذا، جدا از کارفرما، حتی گاهی خود مدیر عامل هم بدرستی متوجه این موضوع نمی شد که آنی که در ترسیم نقشه کوتاهی کرده چه کسی است و کدامین تایید کننده طرح است که بدون آنکه حتی نیم نگاهی به نقشه های اجرایی انداخته باشد، مهر و امضای خود را در پای تمامی کارها نشانیده است.( یعنی در واقع ننشانیده است)

فکرش را بکنید! اگر امکان این امر وجود داشت که، از سال ها قبل، مطالعات و گزارشات مکان یابی و زیست محیطی و نقشه های اجرایی سد گتوند بصورت "آن لاین" در اختیار عموم مردم و متخصصین و صاحبنظران قرار گرفته و آن ها پی به این موضوع ببرند که چه کسانی در تهیه این گزارشات، مطالعات و نقشه ها دخیل بوده اند و از این میان کدامین افراد، نقشی کلیدی تر در فاجعه زیست محیطی شکل گرفته داشتند، آیا باز هم امکان داشت که مردم در دل " این یکی که فقط نیست!" و "اشتباه این مدلی بزودی تکرار خواهد شد" را فریاد بزنند!؟