بچه که بودم فکر می کردم که فقط بابابزرگ ها و مامان بزرگ ها "رفتنی" و "مردنی" هستند!

بعدها دانستم که موضوع به این آسانی ها هم نیست زیرا کسی با زبان ساده,بچگانه و همه کس فهم برایم توضیح داد که مثلا فرق جنگ و صلح این است که در صلح پسران پدران خود را به خاک می سپارند اما در جنگ ماجرا کلا بر عکس می شود.

متاسفانه مرگ های ناغافل و غیر طبیعی در زمان صلح هم اتفاق می افتد و روی این اصل هر چقدر هم از خدا بخواهیم که نبردی درگیرمان نکند,نخواهیم توانست مرگ و میرهای ناشی از حوادث و بیماری ها که هر دو در کمینمان هستند و هیچ کدام از قبل خبر نمی دهند را از میان برداریم.

جدا از حوادث رانندگی که در کشور ما آنچنان مرگ آفرین شده اند که به اندازه درگذشت در اثر کهولت سن طبیعی می نمایند ,وجود و وفور انواع و اقسام بیماری ها موجب شده است که بیشتری ها بی آنکه روی پیری را دیده و "سنی ازت گذشته" را بشنوند دار فانی را وداع گویند.

قطعا برخی از مرگ ها خودخواسته است. تفاوت عمده این نوع مرگ ها با خودکشی در تدریجی بودنشان است هر چند در این میان مرده هایی هم موجودند که ناخواسته به مرگ خودخواسته؟! تن داده اند !

از میان این نوع مرگ ها هم می توان به مردن آرام سیگاری ها اشاره کرد و هم مرگ ناغافل!؟ آن هایی که در کوچکراه ها هم تخت گاز می رانند را مثل زد.

اگرچه مردن های اینجوری هم دل آدمی را می سوزاند اما جگر انسان وقتی واقعا آتش می گیرد که مرگ عزیز وی در اثر غفلت,خطا و اشتباه دیگری یا دیگران پا به عرصه هستی نهاده باشد!

در این باب شاید دیگر چندان تفاوتی نکند که مردن در اثر استنشاق بنزین پر بنزن فردی بزرگسال اتفاق افتاده یا مرگ در اثر بلع موتوری که در عوض آب,طفلی معصوم و بی گناه را به کام کشیده روی داده است!!؟