وقتی کوچکتر حرف می زند!؟
عموجان می گفت که قدیمی ها برای بچه های کوچکتر کوچکترین ارزش و احترامی قائل نبودند و به همین دلیل انجام همه کارها از ایشان خواسته می شد. او، در این باب، عادت داشت که جمله قصار "آدم ... باشد! بچه کوچک خانواده نباشد!" را زیاد مورد استفاده قرار دهد.
اطاعت بی قید و شرط از بزرگتر و تن دادن به هر بلایی که مهترها سر کهترها می آوردند فقط به محیط امن خانه و خانواده محدود نمی شد و بنابراین مردم عادت داشتند که در هنگام تحویل دادن دانش آموز به معلم، مدیر، ناظم و یا حتی بابای مدرسه، "گوشتش مال تو و استخوانش مال من" بگویند.
جالب این بود که محصلین گرامی هم کاملا این نحوه تعلیم و تربیت را قبول داشتند و لذا در هنگام اقدام به گفتمان های درون گروهی، مخالفین این جور کارها را با بیان "چوب معلم گله! هر کی نخوره خله!" ساکت و بی سلاح می ساختند.
از شما چه پنهان! تا مدت ها بر عقیده راسخ "درستش هم همین است" بوده و فکر می کردم اگر اطاعت بی قید و شرط از مقام بالاتر، بدون تفویض اختیار، وجود نداشته باشد سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
این ماجرا تا زمانی ادامه داشت که سر از شرکت مهندسی، جهت انجام کار، در آوردم.
در این شرکت، یکی از نقشه کش ها تومنی صنار با بقیه فرق داشت و ضمن آنکه کارها را با سرعت و دقتی بیش از بقیه انجام می داد، توانایی این را داشت که با تاثیر گذاری روی باقی بچه ها، کیفیت و کمیت فعالیت آن ها را هم بهبود ببخشد.
مدیر عامل که به تدریج متوجه موضوع شده بود، بالاخره، تصمیم گرفت قدر فعالیت های نامبرده را دانسته و او را بطور رسمی مسئول بخش نقشه کشی نماید.
آقای مسئول، یعنی کسی که قرار بود قبول مسئولیت نماید، بر خلاف تصور، در عوض بیاناتی در مایه های "از خدایم است" و "فرمایش شما را بر دیده منت می نهم"، برای مدیر عامل، شرط و شروط تعیین کرده و گفت که فقط هنگامی قبول مسئولیت خواهد کرد که حتی خود آقای مدیر عامل حق نداشته باشد مستقیم سراغ نقشه کش ها رفته و بدون آنکه وی را در جریان گذاشته و از او کسب اجازه نماید، سفارش تهیه نقشه بدهد.
علیرغم اینکه مدیر عامل از این حرف ها خوشش نیامد و روترش کرد شرط و شروط را پذیرفت و باعث شد تهیه نقشه ها، بعد از آن تاریخ، با سرعت و دقت به مراتب بالاتری امکان پذیر گردد.
متاسفانه، آن موقع ها خوب از اهمیت شرطی که مسئول بخش برای مدیر عامل گذاشته بود سر در نیاوردم و فقط هنگامی کاملا متوجه ارزش و اهمیت شرط شدم که سر از شرکتی که همه کاملا در اختیار مدیر عامل بودند و وی در همه جریانات و امور حرف اول و آخر را می زد، در آوردم.
در این شرکت هیچ نقشه ای به موقع و با دقت تهیه نمی شد، زیرا هر بار مسئول بخش نقشه کشی یکی از نقشه کش ها را بابت عدم به کار بردن دقت یا تاخیر در انجام کار خواسته شده مورد بازخواست قرار می داد، شنونده جملاتی از قبیل "آقای مدیر اینجور دستور داده اند" و " بالاترین مقام شرکت گفته اند که فعلا کار شما را کنار گذاشته و فعالیت ایشان را صورت دهم" می گشت.
سر خود عمل کردن مدیر عامل و اینکه مسئول نقشه کشی جرات نداشت ایشان را با بیانات "شما خواسته اید؟" و "شما گفته اید؟" مورد بازخواست قرار دهد، باعث سوء استفاده تعدادی از نقشه کش ها شده و ایشان قادر گشتند دست به انجام اقدامات بیرونی، در محیط داخلی شرکت، بزنند و صورت حساب همه آن ها را هم از جیب یا حساب بانکی مدیرعامل مداخله گر پرداخت نمایند.
نهایت کار به جایی رسید که مسئول نقشه کشی و مدیر عامل دعوای حسابی کردند و مسئول نقشه کشی مجبور شد پس از دشت "معلوم است اینجا چه ..... داری می کنی!؟" دفاعیات مشروح خود را، کاملا بی موقع و بدون سند و مدرک، ارائه نماید.(قبل از آن آقای مدیر عامل عذر مسئول ایزو را هم با ادای "من نوشته دست کسی نمی دهم" خواسته بود!)
این روزها در هیات دولت صدای واحدی شنیده نمی شود و مسئولین وزارت بهداشت از اینکه دیگر اعضا در زمینه مهار کرونا با آن ها نهایت همکاری را نمی کنند گله و شکایت دارند.
آقای روحانی، در این باب، حرف حساب زده و گفته که تمام اطلاعات و داده ها و دستورالعمل ها باید از طریق سخنگوی ستاد مقابله با کرونا ارائه شود تا مسئولین با در آوردن صداهای مختلف و "بکنید! نکنید!" و "عامل اصلی شیوع و مرگ و میر ... است" گفتن ها، مردم را سرگردان و سرگشته اینکه باید چه کاری را صورت دهند و لازم است از انجام کدامین فعل ها طفره بروند، نسازند.
حرف آقای رییس جمهور حرف حساب است؛ به شرطی که ایشان هم از حق وتوی خود استفاده نکرده و گاهی در مقام اپوزیسیون وزارت بهداشت یا ستاد مقابله با کرونا وارد میدان نشوند.
یادش به خیر! زمانی یکی از بستگان قهر کرده و از سر سفره کنار کشیده و "من لب به غذا نخواهم زد" گفته بود.
مادر گرامی ایشان که خوب می دانست محال است فرزند دلبند بتواند با شکم خود قهر نماید بشقاب ایشان را پر از غذا نموده و در گوشه سفره گذاشته بود تا بعدا و با وقوع پدیده "آشتی"، محتویات آن، میل گردد.
فرزند که نگاهش به بشقابی که معلوم بود مال کیست افتاده بود در نهایت دلخوری گفته بود که علیرغم عدم اطلاع از صاحب واقعی بشقاب خوب می داند که محتویات داخل آن کم است و هرکس غذای درون بشقاب را بخورد سیر نخواهد شد.
ظاهرا آقای رییس جمهور هم یک جورهایی مثل فرزند گرسنه مادر مورد اشاره است، زیرا بارها و بارها دیده شده که در باره سخنان مسئولین و دست اندرکاران وزارت بهداشت و ستاد مقابله با کرونا بصورت "نمی دانم چه کسی گفته، اما هر کس گفته غلط گفته است!" موضع گیری کرده و واکنش نشان داده اند؛ موضعی که باعث شده وزیر محترم بهداشت، بر خلاف مادر خانواده، مجبور شود در عوض افزودن محتویات ظرف غذا، دستور کاهش محدودیت های اجتماعی و فاصله گذاری های فیزیکی را صادر نماید.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.