در فقدان آموزش های جنسی!؟
پدر، پسر را از انجام کلیه امور غیر درسی، در طی سال تحصیلی، بر حذر داشته و در پاسخ به هر سوال غیر درسی، "این کارها مال تابستان است" گفته بود.
علیرغم این موضوع، پسر گاهی اوقات شیطنت کرده و سراغی هم از مطالعه کتب غیر درسی می گرفت.
در چنین مطالعاتی بود که یکبار به کلمه نامانوس "زنا" برخورد کرده و، جهت ممانعت از برخورد بد پدر، معنای واژه را از مادر گرامی پرسیده بود.
زن بینوا که با شنیدن واژه از شدت خجالت تا بناگوش سرخ شده بود تنها راه چاره را در این دیده بود که با ادای "از پدرت بپرس!" خود را از شر مصیبت وارده وا رهاند.
پسر که از دشت این جواب کاملا ناراضی به نظر می رسید، دلخوری خود را با بیان " از بابا بپرسی، می گوید این کارها مال تابستان است" به سمع والده گرامی رسانیده بود!
ادای عباراتی که افراد معنی آن ها را نمی دانند خاص دوران کودکی و نوجوانی نیست و لذا بسیاری از قتل های ناموسی فقط به خاطر ادای جملاتی که گوینده مفهوم آن ها را نمی دانسته صورت می گیرند.
عدم درک معنا و مفهوم کلمات و واژه ها و جملات تنها مشکل عدم آموزش های جنسی، با در نظر گرفتن سن و جنس بچه ها، نیست، زیرا گاهی اوقات درک معنی و مفهوم یک واژه و یا سر در آوردن از چگونگی یک عمل است که، به دلیل بی موقع بودن، برای شماری از آدم ها گران تمام می شود.
در این باره دوستی داشتم که صادقانه اعتراف کرده بود وقتی از چگونگی تولید و تولد خود بخوبی مطلع گردیده است، می خواسته شبانه سراغ پدر و مادر رفته و با بریدن گردن هر دو، سر والدین را روی سینه آن ها قرار دهد!
دانش آموزان با دیدن!؟ و ندیدن آموزش های جنسی لازم، توسط پدر و مادر و مدرسه، دبستان و دبیرستان را تمام کرده و در دانشگاه حضور به هم می رسانند.
یادش به خیر! در دانشکده واحدی به نام تنظیم خانواده داشتیم که بر خلاف سایر واحدها، دانشجویان دختر و پسر سر کلاس آن سراپا گوش شده و به آن هایی که کار را به شوخی و خنده می کشاندند، "گوش کن! به دردت می خورد!" می گفتند.
استاد تنظیم خانواده انصافا کارش را بلد بود و برای همین آغاز تدریس را به انتقاد از واحد درسی اختصاص داد:
"جای تاسف است که اولین آموزش های جنسی سرزمین ما به چگونگی جلوگیری از بارداری مربوط می شود. این به معنی این است که زن و شوهر تازه ازدواج کرده در عوض اینکه بدانند چه باید بکنند تا از وجود یکدیگر لذت بیشتری ببرند، باید بلد باشند که چه کنند تا بچه دار نشوند!"
خوشبختانه، مسئولین و دولتمردان بالاخره به چنین انتقاداتی بهای لازم را دادند و در عوض سال های زیادی که جوان های دوستدار بچه دار شدن را مجاب به بچه دار نشدن کرده بودند، به جوان هایی که دوست نداشتند بچه دار شوند اما باید بچه دار می شدند پر و بال درست و حسابی دادند!
عدم آموزش های جنسی متناسب با سن و جنس باعث این نیز می شود که خیلی از زن و شوهرها متوجه مشکلات جنسی خود نشده و تنها پس از اینکه با جنس مخالف زیر یک سقف قرار گرفتند سر از غیر معمولی بودن خود در بیاورند؛ موضوعی که در وقوع و شیوع پدیده طلاق کاملا موثر است.
شوربختانه باید گفت که این امر در حالی اتفاق می افتد که در صورت اینکاره بودن مسئولین و دولتمردان امور آموزشی، بسیاری از بیماری ها و ناتوانی ها و اختلالات جنسی می توانستند قبل از ازدواج درمان شده و موجبات اینکه پدیده جدایی و طلاق به اندازه فعلی موجودیت نداشته باشد را فراهم آورند.
چندی پیش مردی به دختری نوجوان تجاوز کرده و حکم اعدام دریافت نمود. او در هنگام دریافت حکم "نمی دانستم مجازات اعدام دارد" را بر زبان آورد.
قطعا، متجاوز مورد اشاره تنها کسی که چنین عبارتی را بر زبان آورده نیست و این نیز کاملا پذیرفتنی می باشد که بسیاری از متجاوزین فقط برای قسر در رفتن از مجازات در باره چیزی که کاملا نسبت به آن آگاهی کامل دارند اظهار بی اطلاعی می کنند.
با این وجود، تردیدی در این زمینه وجود ندارد که متولیان و متصدیان اموری که در باره روابط جنسی خارج از چار چوب خانواده "مگه هست!؟" و "مگه داریم!؟" گفته و تلاش می کنند دادن جواب ها و پاسخ های مرتبط با سوالات جنسی را موکول به وقتی که بچه ها حسابی بزرگ شدند نمایند، نه تنها قادر نیستند از جا افتادن یک رابطه طبیعی به عنوان چیزی عجیب و غریب و رازی سر به مهر جلوگیری کنند، نه می توانند در باره اختلالات جنسی چیزی یاد بچه ها بدهند و نه بلد هستند آن ها را در جریان اینکه پس از شیطنت و بازیگوشی!؟ چه بلایی بر سرشان خواهد آمد بگذارند!؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.