"رقابت سالم"؛ چیزی که یاد نگرفته ایم!
در کلیپی که مربوط به "دو بانوان" بود، صحنه های جالبی به چشم می خورد. در این کلیپ بخوبی نشان داده شده بود که چگونه یک دونده زن، زمین خورده و از دیگر دوندگان جا می ماند. با این حال او خیلی زود از زمین بلند شده و با تلاش و کوششی مثال زدنی و چشمگیر خود را به سایر رقبا رسانیده و با پیشی گرفتن از آن ها مقام قهرمانی را از آن خویش می سازد.
در حالی که کلیپ یاد شده مبین قدرت تلاش و کوشش بود و می خواست نشان دهد که امیدواری تا لحظه آخر تا چه اندازه در امکان کسب مقام قهرمانی مهم است، نگاه من به چیزی افتاد که از دید دیگر بینندگان پنهان مانده بود: "رقابت سالم"
هنگام زمین خوردن دونده زن بخوبی دیده می شد که دونده نزدیک او چگونه نهایت کوشش خود را به خرج می دهد تا پا روی سر زمین خورده نگذاشته و با ممانعت از مصدومیت شدید وی، اجازه برگشت او به شرایط مسابقه را فراهم نماید.
شاید بعضی ها کار دونده مورد اشاره را بر اساس اطلاع وی از "کار زمین خورده تمام است" ارزیابی کرده و "چندان کار مهمی نکرده است" بگویند.
با این وجود قهرمانان مسابقات حرفه ای خوب می دانند که هر چیزی که تمرکز آن ها را حتی برای لحظه ای بر هم زده و از شرایط مسابقه منحرف کند می تواند کار دست ایشان داده و کسب مقام قهرمانی را از آن دیگری سازد.
وفق چنین دیدگاهی اهمیت "دور شدن لحظه ای از شرایط مسابقه جهت ممانعت از مصدومیت رقیب" روشن شده و متوجه می شویم در بسیاری از کشورها مردم آموزش اینکه "به هر قیمتی برنده نباشند" را می بینند.
همه ما ژاپنی ها را مردمان سختکوشی که لایق آنچه دشت کرده اند هستند به حساب می آوریم. با این حال، ژاپنی ها یک ویژگی نه چندان منحصر به فرد هم دارند که هرگز چندان که باید و شاید مورد توجه ایرانی جماعت نبوده است: "رقابت سالم"
فوتسال ایران همیشه از فوتسال ژاپن جلوتر بوده و ژاپنی ها سال ها در حسرت اینکه قهرمانی فوتسال آسیا را از آن خود کنند، بودند.
یکبار فرصت انجام این مهم مهیا شد و نتایج دور مقدماتی بازی ها به گونه ای رقم خورد که ژاپن می توانست با یک تبانی کوچولو کار رقیب قدرتمند خود را ساخته و او را از گردونه رقابت ها خارج نماید.
ژاپنی ها این کار را نکرده و با عدم تبانی اجازه صعود تیم ملی فوتسال ایران را دادند.
جالب این بود که ژاپن و ایران در فینال به هم رسیدند و باز هم دست ژاپنی ها به جام قهرمانی نرسید.
سوال این است که چرا ژاپنی های حسرت به دل کاری که مردمان بسیاری از کشورهای عربی، و سرزمین ما، می کنند را انجام نداده و ملت خود را خوشحال نساختند؟
جواب این است که ژاپنی ها از دوران مدرسه "رقابت سالم" را یاد می گیرند و خوب می دانند که آن مقام قهرمانی که در آن حق به حقدار نرسیده است را اصلا نباید قهرمانی به حساب آورد.
اینکه کشتی گیر ایرانی از مصدومیت رقیب خود بی نهایت خوشحال می شود و اینکه طرفداران تیم ملی فوتبال ایران شب تا صبح سر و صدا ایجاد می کنند تا رونالدوی خوب نخوابیده نتواند در برابر ایران بازی همیشگی خود را انجام دهد الگوی ژاپنی ها نبوده و آن ها با دیده اعجاب و تمسخر به اتفاقات و رویدادهای اینگونه نگاه می کنند.
دلیل این امر این است که ژاپنی ها خوب می دانند یک پیروزی و یک قهرمانی اتفاقی، که بدون شایستگی نصیب شده باشد، می تواند آن ها را وارد خواب خرگوشی و عالم هپروت نموده و فکر کردن به "شاید دوباره برای ما اتفاق بیفتد" مانع جدی تلاش و کوشش آن ها گردد.
ژاپنی ها پیروزی ها و قهرمانی های به ناحق را از دست می دهند تا پیروزی ها و قهرمانی های ادامه دار به حق را نصیب خود نمایند و این چیزی است که متاسفانه ایرانی ها در هیچیک از مراحل زندگی نمی آموزند.
مدارس کشور ما به انواع و اقسام گوناگون تقسیم شده تا فقط پولدارها بتوانند به برکت ثبت نام فرزندان دلبند خود در مدارس غیر انتفاعی خمیر مایه پیشرفت های تحصیلی نوگلان خود را جفت و جور نمایند.
سهمیه های مختلف کنکور سراسری باعث شده که داوطلبان پذیرش در رشته های مختلف دانشگاهی خود را در یک "رقابت ناسالم" حاضر و آماده ببینند.
محل های کار که بیشتر فعالیت های خود را بر اساس شناختن یک آشنا جلو می برند ترجیح می دهند در عوض کاربلدها، دوست و رفیق آن آشنا را به جمع خود اضافه کنند.
بسیاری از مدارک تحصیلی "خریدنی" بوده و فقط قیمت هر مقطع فرق می کند!
صدا و سیما، با حذف عنصر "شایسته سالاری"، جولانگاه پولدارهایی شده که پولدارهای دیگر را مسخره می کنند!
مردمی که به دلیل شیوع کرونا اجازه شرکت در دورهمی ها را ندارند فقط در دورهمی های سازمانی شرکت می کنند تا یک کف مرتب برای آن هایی بزنند که از سر زبان پولدارهای دیگر را مسخره کرده و در عوض از ته دل به ریش دردمندان و مستضعفین و بیچارگانی که در خانه های سرد و از پای گیرندگان تلویزیونی شاهد و ناظر آن ها هستند، می خندند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.