چرا "شعر" نمی دانیم!؟
ملا نصرالدین در مجلسی حضور داشته و بر آن می شود که بیتی را پیشکش حضار گرامی نماید.
هنگامی که او به مخیله فشار آورده و قادر نمی شود از درون آن چیزی را بیرون بکشد اعتراف می کند که مصرع دوم بیت را به علت کهولت سن از خاطر برده و مصرع نخست آن را در همان زمان جوانی هم نتوانسته است به خاطر بسپارد!
داستان ملانصرالدین اصلا داستان عجیبی نیست و در زمان حاضر هم ما جناب دکتر ولایتی را داریم که ضمن شرکت در یک برنامه تلویزیونی عزم حافظ خوانی کرده، اما نه قادر می شود مصرع نخست یک بیت شعر را به خاطر بیاورد و نه می تواند مصرع دوم آن را تقدیم بینندگان گرامی نماید.
در برنامه دورهمی، اغلب قریب به اتفاق شرکت کنندگان برنامه، یک خانم و یک آقا، از جواب دادن به سوالات ساده و دم دستی مهران مدیری عاجز مانده و برای اینکه کم نیاورند دلیل حضور خود را "شعر خوانی" عنوان می نمایند.
در حالی که دیگر حضار در استودیو و کسانی که در خانه های گرم و از پای گیرنده های تلویزیونی به تماشای برنامه مشغول هستند در انتظار این به سر می برند که غزلی مختصر، اما زیبا و دلنشین گوش هایشان را نوازش دهد و یا قصیده ای طولانی و روح بخش حالشان را واقعا خوب نماید، شنونده " توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود" گشته و در فکر اینکه اگر شرکت کنندگان گرامی معنی همین بیت را هم می دانستند، قطعا، با معلومات بیشتری در دور همی حاضر می شدند، فرو می روند.
ناگفته پیداست که درک معنی یک بیت شعر کمک فراوانی به حفظ کردن و به خاطر سپردن آن می کند و به همین خاطر معلم ادبیات های زمان بچگی ما به هیچ کدام از دانش آموزان اجازه نمی دادند که طوطی وار و بی آنکه از معنی و مفهوم یک بیت شعر کسب اطلاع کنند نسبت به قرار دادن آن در حافظه خود دست به اقدامات اساسی بزنند.
برای نمونه، کافیست دو بیت شعر زیبای استاد شهریار، "مادری بود و دختر و پسری پسرک از می محبت مست دختر از غصه پدر مسلول پدرش تازه رفته بود از دست"، را در نظر گرفته و سعی کنید آن را بدون دانستن اینکه سل یک بیماری خطرناک است و به فرد دارای بیماری سل، مسلول می گویند و قدیمی ها فکر می کردند که سل از غصه می آید و به فرد مرده از دست رفته هم می گویند و می زدن و مست شدن با هم ارتباط دارند، به خاطر بسپارید. قطعا، در این صورت اصلا کار آسانی در پیش رو نخواهید داشت.
جدا از درک معنا، وزن و آهنگ خوش شعر است که آن را دلنشین کرده و افراد بسیاری را ذوق زده به خاطر سپردن آن می سازد.
این امر به معنای این است که اگر شما نتوانید شعری را درست بخوانید، نه تنها از خواندن آن به لذت و سرخوشی بایسته و شایسته دسترسی پیدا نخواهید کرد، بلکه به سختی قادر به حفظ آن خواهید گشت.
روزگاری، کلمات پارسی دارای فتحه و ضمه و کسره بودند و این امر باعث می شد آدم ها به کمک خود و بدون یاری گرفتن از دیگری قادر به ادای درست کلمات و پیدا کردن آسان آهنگ یک شعر باشند.
متاسفانه، علاقه به استفاده کمتر از حروف و شور و شوق حذف اضافات زبان و ادبیات پارسی، که بسیار تنبل ها را مشعوف می کرد، کار دست آن هایی که مایل به ادای درست کلمات بودند داده و به ویژه کسانی که دوست داشتند هر چند وقت یکبار سری به قهوه خانه های قدیمی و سنتی بزنند را واداشت با مشاهده اشعاری در مایه های " در این درگه که گه گه که که و که که شود ناگه مشو غره به حال خویش که از فردا نه ای آگه!"، انصافا، حرفی برای گفتن نداشته باشند!
لذا، آن هایی که دوست دارند شعرهای زیادی را به خاطر بسپارند باید در درجه اول از کسی، که اهل عالم شعر و شاعری است، کمک خواسته و از پس درست خوانی اشعار بر بیایند( حافظ خوانی های بعضی دورهمی های خانوادگی کاملا نشان دهنده این است که شرم و حیای دارندگان صداهای گیرا و دلنشین و ماندگار، که انصافا بلد هم هستند دیوان حافظ را درست بخوانند، کار دست مستمعین داده و موجب شده آن ها جز شنونده غلط خوانی های پرروهایی که از جای واقعی خود خبر ندارند، نباشند!)
در دنباله این امر، از بر کنندگان باید معنا و مفهوم ابیات را درک کنند تا بتوانند براحتی از عهده به خاطر سپردن اشعار مختلف بر بیایند، زیرا اگر چنین نکنند و بخواهند بدون توجه به مهمات اینچنینی در مراسم شعر خوانی یک دورهمی سازمانی حضور به هم رسانند باید به "توانا بود هر که دانا بود" اکتفا کرده و یا با ادای چیزهایی در مایه های " آدم پیش شما هول می شود" و " فقط می خواستم شما را از خیلی نزدیک زیارت کنم" حاضرین در استودیو و تماشاگران پای گیرنده های تلویزیونی را مطلع سازند که دست های بالا رفته در برنامه دورهمی بیش از آنکه نشانه ای از اعتماد به نفس بالای برخاسته از کثرت معلومات باشند، کاملا علامت تسلیم بی قید و شرط در برابر خواست و اراده مهران مدیری محسوب می شوند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.