خدا شفات بده!
مجری و گزارشگر برنامه بیست و سی صدا و سیما کرونا گرفته و در بستر بیماری قرار می گیرد. ریاست محترم مجلس به دیدار ایشان شتافته و "زن بگیری، خوب می شوی!" می گوید؛ جمله ای که وفق شناختی که از قالیباف داریم جز به معنای " خداوند دو بلا را یک جا نازل نمی کند" نمی باشد!
اظهار نظر قالیباف در باره رضوانی منحصر به فرد است، زیرا اغلب قریب به اتفاق افراد جامعه برای او آرزوی شفای عاجل نموده و یا خواستار پیروزی کرونا می شوند!
طرفداران رضوانی از اظهار نظر مخالفان به خشم آمده و آن هایی که ادای مرگ بر امریکا را ناشایست دانسته و بر اعتقاد راسخ "حتی قاتل را نباید قصاص کرد" استوار هستند را متهم به دو تا بودن حرفشان کرده و دست به یک خودزنی تمام عیار و مثال زدنی می زنند.
اینکه چرا چنین مواخذه ای را خودزنی می دانیم به خاطر این است که آن هایی هم که سالهاست به عنوان صبحانه و ناهار و شام مرگ این و آن را از خداوند متعال خواستار شده اند، اجازه ندارند آرزوی مرگ برای "دیگران غیر دوست داشتنی!" را کاری زشت و مذموم به حساب آورده و "ما اصلا اینجوری نیستیم!" بگویند.
در میان این دو گروه، انصافا، کاربر خوش ذوقی پیدا شد که با بیان "خدا شفات بده!" راهی سوا از موافقین و مخالفین رضوانی پیمود.
در فرهنگ ایرانی، "خدا شفات بده" به مفهوم آرزوی مرگ برای ایده ها، افکار، تصورات، اندیشه ها و بسیاری از دیگر تراوشات مغزی ناپسند و زشت و بد است که با درگذشت آن ها جا برای خوبی هایی که بخوبی در مغز جا می شوند و می توانند حال خیلی از افراد جامعه را حسابی خوب کنند، باز می شود.
"خدا شفات بده!"، انصافا، شق دیگر "دکتر برو دکتر!" است که زمانی مردم به آقای رییس جمهور، محمود احمدی نژاد، می گفتند.
متاسفانه دکتر توصیه مشفقانه مردم را جدی نگرفت؛ امری که باعث شد بیماری او پیشرفت کرده و او را در اندیشه اینکه بزودی دچار حذف فیزیکی خواهد گردید، فرو برد!
می گویند فرق یک کتاب پزشکی با یک کتاب روانپزشکی در این است که آدم ها با خواندن کتاب پزشکی فکر می کنند که همه بیماری هایی که شرحشان در کتاب آمده است را دارند، اما با مطالعه کتاب روانپزشکی گمان می کنند که این دور و بری ها و اطرافیان آن هایند که دارای بیماری های قید شده در کتاب هستند!
با این حساب است که اغلب قریب به اتفاق مشکلات و بیماری های روحی روانی به چشم دارندگان آن ها نیامده و این دور و بری ها و اطرافیان هستند که می باید چشم و گوش خود را بیشتر باز نموده و برای افراد درگیر نسخه ای سوای اختیار نمودن همسر بپیچند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.