زبان مریض؛ زبان دکتر!؟
در فیلم زیبای "آژانس شیشه ای" عبارت زیر شنیده می شود:
"دکترها به زبان خودشان شروع به حرف زدن کردند!"
حرف زدن دکترها به زبان خودشان، که مریض ها از آن سر در نمی آورند، انصافا، بعضی اوقات خوب است، زیرا این امر هم باعث می شود بیمار، دچار ترس و هراس بیخود و بی جهت نگردد و هم موجب می گردد بستگان نزدیک مریض در کار اطبا دخالت نکنند.
نکته مهم در این زمینه این است که تنها مریض ها نیستند که از حرف های دکترها سر در نمی آورند. گاهی وقت ها این دکترها هستند که، بخوبی، متوجه منظور بیمار نمی شوند.
در این باب، دوست پزشکی دارم که یکبار چنین گفته بود:
وقتی از بیمار "اسهال داری؟" را پرسیدم، جواب "تا دلت بخواهد" را داد و هنگامی که با خنده "دلم چقدر می خواهد؟" را سوال کردم، سکوت اختیار کرد!
جدا از کلمه "اسهال"، برخی از دکترهای مبادی آداب ترجیح می دهند از اصطلاح "بیرون روی" استفاده نمایند.
درست است که برخی از بیماران متوجه منظور پزشک می شوند، اما شماری هم وجود دارند که با عدم درک منظور دکتر، بیرون روی را ددری و گردشی بودن در نظر گرفته و فقط با احتمال 50 درصد به پزشک یاری می رسانند که جواب درست را دشت نماید!
گاهی وقت ها دکترها لازم می بینند که از شلی و سفتی مدفوع بیمار سر در بیاورند و این در حالی است که زمان هایی هم هست که سوال آن ها فقط جهت اطلاع از تعداد دفعات روزانه دفع مدفوع پرسیده می شود.
متاسفانه، بسیاری از بیماران بی خبر از همه جا، تمامی سوالات مرتبط با چنین مقوله هایی را یک شکل شنیده و در بسیاری از مواقع دکترها را جز به راه کج راهنمایی نمی کنند.
"دل پیچه داری؟" هم سوالی است که گاهی بدرستی درک نمی شود، زیرا مریضی که خوب می داند دل آدم ها قابلیت پیچ خوردن ندارد در دل خود "لابد منظورش دل درد است" گفته و جواب سوال را وفق پندار خود می دهد.
با این حساب، شاید لازم باشد در تمامی دانشکده های طب واحدی نیز به نام "زبان بیمار" تدریس شود!
البته اگر در پاسخ به توصیه فوق "دکترها به اندازه کافی درس می خوانند" گفته شود، می توان مسئولیت رسیدن به درک مشترک در اتاق معاینه را بر عهده بیماران گذاشته و با ارسال پیامک برای آن ها و یا الزامی کردن مطالعه بروشورهایی که در آن ها در باره زبان مشترک اتاق معاینه حرف زده شده است، مریض های در حال انتظار را وادار نمود که از فرصتی که اتاق مطالعه در اختیار ایشان قرار می دهد نهایت بهره را برده و در حد فاصل ورود و خروج از اتاق معاینه، مترجم خود را کماکان فعال و روشن نگاه دارند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.