مقایسه اعضای ورزشکار شورای شهر تهران و قهرمان اسطوره ای شنای امریکا که با 28 مدال یک سمت رسمی هم ندارد خیلی ها را به قیاس متخصصان ما و متخصصان آن ها انداخته و به طور ضمنی به مسئولان و دست اندرکاران کشورمان "یاد بگیرید!" را گوشزد نموده است!

با این وصف اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که شهروندان معمولی هم در وقوع پدیده فوق بی تقصیر نیستند.

آن هایی که مایل به دانستن اینکه چرا نگارنده چنین عقیده ای دارد هستند می توانند از خودشان بپرسند که از میان پدران و مادران محترم و گرامی فرهیخته و بالای اجتماع  چند درصدشان می توانند بچه ای که همه درس هایش خوب است اما فیزیک یا ریاضی ضعیفی دارد را تحمل نمایند؟از سوی دیگر چه تعداد از اولیای گرامی با فرهنگ در باره فرزندی که اخلاق و رفتار نمونه ای دارد اما سیگار می کشد "بچه خوبی است" می گویند و عبارت "در محل آبرو برایمان باقی نگذاشته" را به کار نمی برند!

نگارنده خوب به خاطر دارد که زمانی که درس و مشقش خوب بود اما در ورزش چندان که باید و شاید قبراق و سر حال نشان نمی داد(بعدها اوضاع معکوس شد!) هر چند وقت یکبار پدر و مادر را به مدرسه می کشاند تا ایشان در مقام معترض "مگر می شود کسی در فیزیک و ریاضی نمره خوب بگیرد اما خوب بلد نباشد بازی و تفریح کند!!؟" را حالی معلم ها و به ویژه معلم ورزش بی نوا نمایند!

قطعا آن موقع ها که برخورد به گونه یاد شده صورت می گرفت فیزیک و شیمی بیش از ورزش ارزش و اهمیت داشت و روی این حساب همه پیش خودشان فکر می کردند کسی که آنقدر عقل دارد که درس های سنگین را فرا بگیرد به خاطر این که برای درس تربیت بدنی ارزشی قایل نیست نمی تواند خوب ورزش کند و یا به سبب اینکه معلم ها می خواهند با پایین آوردن نمره معدل او یکی دیگر از نور چشمی ها را شاگرد اول کنند بدن تربیت شده ای ندارد!

با این حساب  از همان قدیم الایام بیشتر ما ایرانی ها از صمیم قلب معتقد بوده ایم که آدم ها مطلقا خوب یا بد هستند یعنی یا اصلا هیچ کاری را بلد نیستند و یا هر کاری را به بهترین شکل ممکن انجام می دهند .

لذا تفاوت صورت گرفته تنها در این است که در اوضاع و احوال فعلی و پیش چشم آدم های عادی هم موفقیت به معنای پولدار بودن است و هم آدم ها از لگد زدن درآمدی بیش از قلم زدن کسب می کنند(حالا می خواهد به توپ باشد یا به بدن حریف!) و این ها چیزهایی است که نزد بسیاری از اشخاص معمولی ارزش و اعتبار فیزیک و شیمی را بسیار کمتر از تربیت بدنی کرده است.

بنا بر این آدم های عادی به کسانی که عقلشان آنقدر می رسد که بدانند فیزیک و شیمی برایشان نان و آب نمی شود و توانسته اند به پاس کردن درس سنگینی همچون تربیت بدنی نائل گردند یا با بی اعتنایی به دروس تئوری در عمل ورزشکار بار آمده اند جور دیگر نگاه کرده و افراد مورد اشاره را آدم های استثنایی که همه کار را به بهترین شکل ممکن انجام می دهند به شمار می آورند.

در این میان ویکتور هوگو هم به یاری ما ایرانی ها آمده  و با به تصویر کشیدن هیکل ورزشکاری "موسیو مادلن" عملا نشان داده که از ابزار و ادوات خوب شهردار یا شورای شهری شدن این است که طرف بتواند نسبت به آدم های عادی هیکل و اندام جدیدی را رونمایی نموده یا وزنه های سنگینی که کمتر کسی از عهده بلندکردنشان بر می آید را بالای سر ببرد!!!؟