قصد داشتم در دوران خوش خدمت از وقت اضافی در اختیار جهت دادن آموزش بهداشت به سربازان استفاده نمایم.

یکی دو جلسه ای را برگزار کرده و متوجهم شدم که بیشتر حاضرین، آنچنان که باید و شاید، درس و کلاس را جدی نمی گیرند.

در جواب چرای نگارنده، یکی از سربازان اظهار داشت که بیشتر حاضرین در کلاس را آن هایی که سواد خواندن و نوشتن ندارند تشکیل می دهند و اگر من واقعا می خواهم کاری برایشان انجام دهم بهتر است در راه باسواد بار آوردن آن ها بکوشم.

از آنجا که حرف حساب جواب نداشت، "چه فکر خوبی!" گفته و مشغول کار شدم.

با درز خبر آموزش در پایگاه، مسئولین رده بالا مرا جهت پاره ای از توضیحات فراخوانی نمودند.

در جلسه "دفاع"، مجوز آموزش به اکابر مورد درخواست قرار گرفته و وفق عدم موجودیت آن "لطفا ادامه ندهید!" امر گردید!

واقعیت این است که آدم نسبتا منصفی هستم. روی این حساب، اگر در آن دوران مرا از آموزش معاف کرده و از فردی شایسته تر برای آموزش بیسوادان استفاده می شد، اصلا و ابدا دلخور نمی شدم.

با این حال و در عدم وقوع این امر، داغ فرصت از دست رفته برای آموزش بیسوادان موجود در پایگاه هنوز دلسوز من بوده و به احتمال قوی، دل سربازانی که، خدای ناکرده، هنوز بی سواد مانده اند را بیشتر سوزانیده است.

معضل آموزش های کشور ما فقط به این امر که بسیاری از افراد بدون جواز عهده دار تعلیم و تربیت شده اند بر نمی گردد، زیرا در بسیاری از موارد، آدم های مجوز دار هم به خوبی از عهده تعلیم و تربیت دیگران( تربیت را که بیشتر جهت تعارف عنوان نموده ام!) بر نیامده اند.

شما به اوضاع و احوال دانشکده ها نگاه کنید! استادی که مجبور است در مدت زمان کوتاه یک کتاب قطور را تدریس کند با دو مشکل عمده مواجه می شود: زمان ناکافی و آزمونی که موجبات پاس نکردن بسیاری از دانشجویان را فراهم آورده و به اعتبار استاد خدشه وارد می سازد.

چاره کار در این دیده می شود که کل کتاب به کنار گذاشته شده و در عوض، نسبت به تدریس جزوه سی چهل صفحه ای، که هم در دوره کوتاه قابل تدریس است و هم بیشتر دانشجویان را سر بلند از بوته آزمون بیرون می آورد، اقدام گردد.

کلاس های آموزش زبان نیز اوضاع بهتری ندارند! در بسیاری از آن ها آدم هایی که نمی توانند دو کلمه انگلیسی صحبت کنند تحویل گرفته شده و آدم هایی که نمی توانند چهار کلمه انگلیسی صحبت کنند تحویل داده می شوند!

دوره های کوتاه مدت آموزشی که در آن ها تایپ، اکسل، ورد، نقشه کشی با کامپیوتر(اتوکد) و .... تدریس می شود نیز نتوانسته اند آنچنان که باید و شاید ارزش و اهمیت پیدا کنند؛ به گونه ای که بسیاری از کارفرماها ترجیح می دهند فرد صفر کیلومتر نیازمند پاس کردن برخی از این دوره ها را در اختیار گرفته و از یکی از کارکنان بخواهند که تازه وارد را راه بیندازد!

اگر بخواهیم از حق نگذشته و انصاف را رعایت کنیم باید بپذیریم که آزمون رانندگی و کنکور سراسری از نادر امتحاناتی هستند که گزینش های خود را، تا حدود نسبتا زیادی، بر مبنای شایستگی و لیاقت افراد استوار می سازند.

دلیل این امر بر نگارنده روشن نیست، اما شاید سبب این امر این باشد که در موارد بالا یک عده درس می دهند و یک عده دیگر، که همان قبلی ها نیستند، امتحان می گیرند؛ موضوعی که مجوز دهندگان را از قالب "خودت گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی!" خارج می سازد.