مدعی العموم به که می گویند!؟
کارگری در کنار "مرگ بر امریکا" و "مرگ بر اسرائیل"، برای اینکه کارش راحت تر راه بیفتد!، "مرگ بر وزیر کار" را هم نشانیده و شلاق می خورد.
وزیر کار عنوان می دارد که از کارگر نامبرده شکایتی نکرده و حکم به درخواست "مدعی العموم" به مرحله اجرا در آمده است.
در اینجا این سوال پیش می آید که "مدعی العموم کیست؟"
البته شاید بهتر باشد سوال را بصورت "مدعی العموم چه کسی باید باشد؟" مطرح نماییم.
آنطور که از نام بر می آید، مدعی العموم کسی باید باشد که به نیابت از عموم افراد جامعه تقاضای اجرای حکمی را می نماید.
این جواب، ما را به یافتن پاسخ این پرسش می کشاند که در شرایط فعلی، عموم افراد جامعه بیشتر می پسندند که شنونده اجرای حکم شلاق کارگر بینوا، مستاصل و جان به لب رسیده ای که سه کلمه مگو را بر کاغذ و مقوا نشانده است باشند یا ضربات شلاق را نوازشگر گرده امثال طبری یا آن هایی که با قمه و چاقو خیابان ها و کوچه ها را برای تردد آدم های معمولی ناامن کرده اند، ببینند!؟
حتی اگر شرایط خاص زندگی مردم عادی را در نظر نگیریم، داشتن جوی انصاف ما را به ادای بیان زیر خواهد کشاند:
" در شرایطی که عصاره فضائل یک شهر، به عنوان نماینده، حرف دل آحاد جامعه را اعدام بالاترین مقام اجرایی کشور می داند، چطور باید از مردم عصاره گیری نشده انتظار داشت که حرف دل خود را مودبانه تر برصفحه کاغذ بنشانند؟"
زمانی در جایی نوشتم که اینکه ما ایرانی ها براحتی حرف زشت می زنیم اصلا خوب نیست.
یک نفر در جواب نوشت که خوبی حرف زشت این است که مستقیما هدف را نشانه گرفته و آدمی را از صغری کبری چینی بیخود و بی جهت معاف می نماید.
درست است که این حرف، درست نیست، اما واقعا کارگر جان به لب رسیده در عوض سه کلمه مگو چگونه کلماتی را باید مورد استفاده قرار می داد تا هم از داغ بر دل رفته به خوبی سخن گفته باشد و هم برخی از مقامات را مجاب نسازد که در عوض "مدعی العموم" در جایگاه ویژه "مدعی الخصوص" واقع شده و تقاضای اجرای حکم نمایند؟!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.