"مسن ها" را نجات بدهید!
کرونا امان پزشکان و پرستاران را بریده و آن ها اذعان کرده اند که در مداوای بیماران بدحال واقعا کم آورده اند.
به گفته کادر پزشکی، امروزه زیاد پیش می آید که آن ها مجبور باشند بین نجات جان دو بیمار بد حال، یکی پیر و دیگری جوان، دست به انتخاب زده و حیات یکی را قربانی زندگی دیگری نمایند.
در چنین اوقاتی، اولویت با جوانان خواهد بود و پزشکان و پرستاران ترجیح می دهند از میان آنی که عمرش را کرده و کسی که حالا، حالاها فرصت زندگی کردن دارد، دومی را در قید حیات نگه دارند.
نگارنده با چنین روش و منشی موافق نیست و بر این عقیده است که بسیار بهتر است باقیمانده حیات جوان به قیمت زنده نگه داشتن فرد کهنسال از دست برود.
برای اینکه متوجه شوید چرا چنین ایده به ظاهر عجیب و غریبی دارم، بد نیست اشاره ای مختصر به یک ماجرای واقعی داشته باشم:
در زمان های بسیار بسیار قدیم قبلیه ای وجود داشت که شادی و غم مردمان آن اصلا به امروزی ها نمی مانست. افراد این قبیله در هنگام مواجهه با پدیده تولد، بر سر و صورت زده و گریه و شیون سر می دادند.
از سوی دیگر، هنگامی که فردی از افراد این قبیله دار فانی را وداع می گفت، تمامی اعضا غرق در شادی و خوشحالی شده و مجالس و محافل جشن و سرور به راه می انداختند.
چرایی اینگونه عزاداری و جشن گرفتن به ایده مردمان قبیله باز می گشت: مردم قبیله عقیده داشتند که زاده شدن فرد، او را مجبور می سازد با انواع و اقسام مسائل و مشکلات ریز و درشت زندگی دست و پنجه نرم کرده و تا آخر عمر رنج ها، غم ها، دردها و آلام بیشماری را تجربه نماید. اگر هستی یافتن چنین فردی شایسته سوگواری نباشد، چه کسی را باید مستحق آه و ناله و گریه و ماتم تشخیص داد!؟
در آنسوی میدان، با درگذشته ای مواجه هستیم که از شر مسائل و مشکلات مختلف زندگی و کاری خلاص شده و درد و غم و ناراحتی و الم و غصه را، دیگر، تجربه نخواهد کرد.
آیا جان باختن فردی که از شر بدی ها و ناملایمات دنبا خلاص شده و دیگر ناراحت هیچ چیز و هیچ کس نیست، نباید تمامی آن هایی که او را خوب می شناسند خوشحال و شادمان نماید!؟
جدا از این موضوع باید انصاف داده و پذیرفت که بیشتر افراد جامعه را "بدها" تشکیل داده اند( اینکه بد شدن آن ها را چه کس یا کسانی رقم زده اند موضوع این نوشته نیست)
با این حساب، آیا بهتر نیست آن هایی که فرصت کمی برای بدی کردن و بد بودن دارند را زنده نگاه داشته و کاری کرد که افرادی که می خواهند حالا، حالاها بدی پیشه سازند راهی آرامستان گردند؟
موضوع سوم، که باعث می شود جان مسن ها ارزشی به مراتب بیشتر از جوان ها داشته باشد، به "باقیات الصالحات" ربط پیدا می کند.
همه ما خوب می دانیم که "باقیات الصالحات" مورد توجه بسیاری از ایرانی ها هستند و خیلی از ما ترجیح می دهیم قبل از مردن، یکی دو تا چشمه، که آن دنیا به دادمان رسیده و به دردمان بخورد، از خود به یادگار بگذاریم.
مسن ترهایی که فرصت چندانی برای بر جای گذاشتن "باقیات الصالحات" ندارند ممکن است از فرصت دو روزه عمر دوباره نهایت بهره را برده و از بخت و اقبال خود جهت انجام کارهای خیر کمک بگیرند. این در حالی است که جوانانی که دوباره به حیات چسبانیده شده اند با فکر کردن به اینکه حالا، حالاها برای جبران مافات کردن وقت دارند، احتمالا به سبک و سیاق سابق زندگی برگشته و انجام کارهای خوب را، بی توجه به اینکه خیلی زود دیر می شود، حسابی به تاخیر خواهند انداخت!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.