سریال معمای شاه با پخش "شازده خانم" ستار مجددا دچار حاشیه شده و انتقادات افراد زیادی را به جان خرید!

متاسفانه در این میان و در حالی که بیشتر انتقادات بر "صدا و سیما برای جذب مخاطب بیشتر هر کاری می کند" متمرکز بود کمتر کسی اقدام صدا و سیما را به فال نیک گرفت و کاری که صدا و سیما قبل از این می کرد را شایان شماتت و خرده گیری محسوب نمود.

همه می دانیم که در سال های پس از پیروزی انقلاب پای برخی از خوانندگان و هنرپیشگان فقط به این دلیل به عوالم موسیقی و سینما باز شده که تصاویر یا صداهای آن ها یاد آور آدم هایی است که قبل از انقلاب به ایفای نقش و اجرای برنامه می پرداختند.

بگذریم از اینکه در این میان یک هنرپیشه بد اقبال هم یافت شد که به دلیل شباهت ظاهری به "آقای رییس جمهور" ممنوع الکار محسوب شده و از ادامه فعالیت هنری باز ماند!

حال سوال این است که مدل های اصلی هنرپیشگان و خوانندگان چه ایراداتی داشته(نه همه شان!) که دست به دامان مدل های بدلیشان شده ایم و به برکت حضور آن ها خواسته ایم موسیقی های دلنشین تحویل جامعه دهیم و یا مردم را با سینما آشتی دهیم.

چنانچه منصف باشیم باید بپذیریم که حضور بسیاری از خوانندگان و هنرپیشگان خارج از کشور به دلیل فعالیت های سیاسی نبوده و ایشان فقط به خاطر اینکه فکر می کردند ایران بعد از انقلاب به موسیقی و سینما بها نخواهد داد جلای وطن نموده اند.

به عبارت ساده ممنوع الفعالیتی خیلی ها نه به خاطر این بوده که با صدایشان مشکل داشته ایم و نه به سبب اینکه بر علیه کشور عزیز ما فعالیت می کرده اند رقم خورده است.

آن ها چون در ایران قبل از انقلاب در عرصه هایی چون سینما و موسیقی فعال بوده اند و پول خوبی هم در می آورده اند عنصر ناباب و معلوم الحال تشخیص داده شدند زیرا پول خوب درآوردن در سال های قبل از انقلاب مثل سال های بعد از انقلاب نبود که جرم به حساب نیاید!

واقعیت این است که اگر بخواهیم در باره "سینما" و "موسیقی" نظر درستی بدهیم نباید شخصیت بازیگران و کارگردانان و خوانندگان و نوازندگان و دیگر هنری ها را وارد عرصه داوری نموده و بر آن پایه "انصافا کارش درست است" و یا "اینکاره نیست" بگوییم!

جالب این است که این همان کاری است که ما در باره خارجی ها انجام می دهیم و برای همین بیشتر ایرانی های اهل هنر ون گوک و پیکاسو را فارغ از اینکه چه شخصیت هایی داشته اند نقاشان قابل و ارزنده ای می دانند.

فکرش را بکنید!کتاب مشهور "مادام کاملیای" الکساندر دوما زنی را به تصویر می کشد که دوما در زندگی معمولی با او رابطه داشته است!با این حال این موضوع باعث نمی شود که خواننده ایرانی از مطالعه آن سر باز زده و در باره آن "کتاب مزخرفی است" بگوید.

با این حساب واقعا چرا وقتی پای هموطن خودمان به میان می آید نمی توانیم تغییر موضع نداده و هنرپیشه و خواننده را جدا از اینکه در زندگی معمولی چطور آدمی است مورد ارزیابی قرار دهیم.

در اینکه هنرمند هم مانند هر انسان عادی می تواند مرتکب خطا و اشتباه شود شکی نیست!اما آیا نباید او را بابت همان خطا و اشتباه تاوان داد و از اینکه مردم بابت جرم وی مجازات شوند چشم پوشی نمود.

این نیز حائز اهمیت است که در حالی که مدام بر "در توبه برای همه باز است" تاکید می کنیم به هنرمندان نادم و پشیمان اجازه فعالیت نداده و در پاسخ درخواست ایشان "حالا تشریف بیاورید تا ببینیم چه می شود!؟" می گوییم.

از طرف دیگر آنقدر انصاف نداریم که وقتی با هنرمندی زاویه دید پیدا کردیم صادقانه عنوان نماییم که دیدگاه شما مانع از فعالیت هنریتان گشته است و برای همین در آن هنگام که شاهد عدم پخش ربنای استاد شجریان بودیم بسیاری از مخالفان نامبرده در مورد ایشان "صدایی هم ندارد!" را بر زبان آوردند.

باز خوب است که صدا و سیما هیچ گاه با موذن زاده اردبیلی دچار تفاوت دیدگاه نگردید زیرا در آن صورت چه بسا از شنیدن صدای ماندگار مرحوم نیز محروم گشته بودیم.

لذا نگارنده بر خلاف خیلی ها معتقد است که اگر "معمای شاه" یک حسن داشته باشد این است که چهره ها و صداهای "بی اشکال" را وارد عرصه سریال سازی نموده است!پس بهتر است اشکال گیری منتقدان متوجه دیگر موارد گردد تا صدا و سیما به هدف خود که "دیدید این نوع موسیقی مورد پسند مردم خوب کشورمان نیست" نرسد و مجددا از این سریال های خوب و دارای چهره ها و صداهای "ماندگار" بسازد!