"سهندیه" و "حیدربابایه سلام" از معروفترین اشعار شهریار هستند که هر دو به زبان ترکی سروده شده اند. داستان سروده شدن "حیدربابایه سلام" که همانند "سهندیه" به بسیاری زبان های زنده و مرده دنیا ترجمه شده است جالب و شنیدنی است.

گویا مادر( یا مادربزرگ) شهریار به او می گوید که یک جوری که من هم بفهمم شعر بگو!

شهریار اطاعت امر می کند و چه می کند!

شهریار شاعری است که بیش از همه به غزلیاتش معروف است. با این حال، حتی وقتی شهریار دست به نوآوری زده و شعر نو می سراید، سرایندگان اشعار نیمایی بخوبی متوجه اینکه وقت کیسه کردن ماست ها فرارسیده است می گردند.

"ای وای مادرم" شهریار بسیار ساده آغاز می گردد:

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فکر نان و سبزی بیمار خویش بود

شهریار در "ای وای مادرم" به ساده ترین و زیباترین شکل ممکن دعوای بچه ها در هنگام کشیده شدن غذا را به تصویر می کشد:

ناهید! لال شو!

بیژن! برو کنار!

کفگیر! بی صدا!

شهریار حرمت پدر)پدر بزرگ) را نگاه داشته و او را در خور احترام و ستایش می داند:

انصاف می دهم که پدر رادمرد بود

با آن همه درآمد سرشارش از حلال

وقتی که مرد روزی یکسال خود نداشت

با این حال، شهریار در باره مادر حق مطلب را ادا کرده و کلماتی به کار می برد که این روزها زینت بخش بسیاری از آگهی های ترحیم و یادبود شده است:

تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ

شهریار در "ای وای مادرم" قدرناشناسی خود، که کنایه ای از قدرناشناسی فرزندان این دوره و زمانه است، را حسابی به رخ خوانندگان عزیز می کشد:

اما پسر برای تو چه کرد؟!

هیچ! هیچ!

تنها یک مریضخانه به امید دیگران

یکروز هم که بیا! او تمام کرد.

شهریار مجلس ختم و سوگواری را جوری بیان می کند که خواننده خود را کاملا در مجلس احساس می کند:

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

یک ختم هم گرفته شد که پر بدک نبود

یک قطره اشک هم به سوره یاسین من چکید

اما ندای قلب من آهسته می گفت

این حرف ها برای تو مادر نمی شود

شهریار مادر را دفن کرده و باز می گردد، اما در بازگشت وی را زنده می یابد:

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد، ولی دلشکسته بود

بردی مرا به خاک سپردی و آمدی!

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر!

و بالاخره وقتی به کلمات آخرین "ای وای مادرم" می رسی، می خواهی با تمام قدرت غم و درد را فریاد بزنی:

خواستم به خنده در آیم ز اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم!

#استاد_شهریار #ای_وای_مادرم