مهربانی را تقدیم کنید؛ تزریق نکنید!
ناهار نیاورده بود. با عشق و علاقه تمام "کتلت" را لای نان پیچیده و بزور تقدیمش کردم. چون قبول نمی کرد، سعی کردم لقمه را با اصرار فراوان بخوردش دهم! در نهایت، با نهایت دلخوری لقمه را گرفته و از آبدارخانه ای که به عنوان سالن غذاخوری هم مورد استفاده قرار می گرفت خارج شد.
بعدها، دوستان گفتند که غذا را نخورده و به یکی از بچه ها داده تا با نهایت میل و رغبت نوش جان نماید.
از شما چه پنهان! وقتی ماجرا را شنیدم تعجب نکردم زیرا برای خودم هم پیش آمده بود که مهربانی تزریقی را با کمال بی ادبی پس بزنم:
علیرغم اینکه گفته بودم خوشم نمی آید برایم تولد بگیرید، به مجرد ورود به اتاق با صدای بلند و پر از شادی و هیاهوی "تولدت مبارک"، که جهت مسخره بازی به زبان بیگانه ادا می شد، مواجه شدم.
کیک روی میز هم حکایت از آنکه خبرهایی هست می کرد.
با مشاهده چنین اموراتی در عوض اینکه از زحماتی که همکاران و دوستان کشیده بودند سپاسگزاری نمایم، داد و بیداد راه انداخته و همه را در شگفتی و مواجهه با پرسش بی پاسخ " این چه مرگش است!؟" فرو بردم.
اینکه چرا چنین کردم به تولدهای قبلی، که دوستان و همکاران برای یکدیگر گرفته بودند، بر می گشت.
در هیچکدام از این تولدها دوستان و همکاران، از قبل، مرا در جریان قرار نداده و بنابراین موجب شده بودند که دست خالی و در کمال شرمندگی در تولدها حضور به هم رسانم.
این موضوع که دیگران مرا ندار یا خسیس دانسته بودند مرا رنج حسابی می داد و روی این حساب دریافت برشی از کیک و هدایایی که به مناسبت روز تولد نثارم می گردید تنها می توانست نگارنده را "کسی که نم پس نمی دهد، اما تا دلتان بخواهد خوب می خورد" معرفی نماید.
با این حساب است که شاید من هم باید متوجه می شدم که دوستی که اگر بخواهد می تواند با خود ناهار بیاورد و اگر چنین نکند هم می تواند فوری از طریق دادن پول به آبدارچی شرکت، خیلی زود یک بسته غذایی تحویل بگیرد، لابد دلیل قانع کننده ای برای نیاوردن ناهار دارد.
شاید او تصمیم گرفته از امروز رژیم بگیرد. شاید برایش اتفاق بدی افتاده و لقمه از گلویش پایین نمی رود. شاید غذاخوری در جمع دوستان و همکاران را خیلی نمی پسندد و ترجیح می دهد با زن و بچه غذا بخورد. شاید......
قطعا، لقمه گرفتن برای دوست( نه از آن لقمه گرفتن ها!.....) کار بدی نیست، اما بهتر این است که قبل از لقمه گیری، رفیق را در جریان امر قرار داده و مهربانی را در عوض تقدیم، تزریق نکنیم.
همچنانکه دوستان نیز بهتر بود "برای من تولد نگیرید" را جدی گرفته و خیلی دوستانه "چرا دوست نداری برایت تولد بگیریم؟" را مورد پرسش قرار می دادند.
با این حال، آنچه بیان گردید، هرگز رفتار زشت مرا در قبال کار خوبی که دوستان می خواستند برایم بکنند توجیه نکرده و اگر خدای کرده در میان خوانندگان این سطور از میان آن دوستان و همکاران هم حضور دارند در همینجا صمیمانه از ایشان پوزش می طلبم.
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.