شاید گذار شما هم به انجام امورات بانکی افتاده باشد!

شاید شما هم به مجرد ورود به بانک برگ واریز یا برداشت را برداشته و سراغ خودکار رفته باشید!

شاید شما هم در این سراغ گیری، با خودکار زنجیرپاره کرده ای که صاحب دیگری اختیار کرده است مواجه شده باشید!

شاید شما هم خودکاری که نویسنده نیست به دست گرفته و متوجه خالی بندی صرف آن شده باشید!

معمولا در چنین شرایطی ما ایرانی ها چه می کنیم؟

به احتمال قوی، در چنین شرایطی، " این دیگر چه وضعش است؟" را بر دل یا سر زبان آورده و با چشمان و زبان خود طعمه ای که از خانه یا محل کار خودکار آورده است را صید می کنیم.

سوالی که در اینجا پیش می آید این است که چرا اوضاع و احوال اینچنینی بوجود می آید؟

یکی از دلایل پیشامدهای اینگونه این است که بانک ها، بر خلاف ادعایشان، چندان مهم نمی بینند که برای راضی کردن هر چه بیشتر مشتری ها مسائل کوچک و جزئی را هم مهم گرفته و مثلا کسی را مسئول کنترل و سرشماری خودکارهای نویسنده یا دست کم موجودیت خودکار ها نمایند.

دلیل دوم وقوع اتفاقات اینگونه این است که بیشتر ما مسئولیت پذیر نیستیم و وقتی خود را در برابر یک اتفاق بد می بینیم، مهم نمی بینیم که، مثلا با اطلاع رسانی به مسئولین و متصدیان بانک ها، عملی صورت دهیم تا مانع از وقوع آن رویداد برای دیگران گردیم.

به عبارت ساده و خودمانی، متاسفانه، این روزها "دگران کاشتند و ما خوردیم      ما بکاریم و دیگران بخورند" در زندگی و کار بیشتر ما جایی نداشته و اغلب قریب به اتفاق ما ترجیح می دهیم وفق " دیگی که برای من نجوشد ......."، " دیگران نکاشتند و ما نخوردیم. چرا ما باید بکاریم تا دیگران بخورند!؟" و "فقط مراقب خودت باش تا باد کلاهت را نبرد" روزگار بگذرانیم!