زن 48 ساله ای که در 38 سالگی مرتکب قتل شده بود قصاص می شود. ماجرای قاتل شدن او را خلاصه وار از زبان خودش می شنویم( یعنی می خوانیم!):

" به من گفت مسافتی را برای سوار کردن شما دنده عقب آمدم. بنابراین کرایه شما دو هزار تومان می شود. من هم که از شنیدن این جمله عصبانی شده بودم، او را نفرین کردم و گفتم آن 500 تومان هم صدقه سر بچه هایم باشد. راننده که انتظار چنین حرفی را نداشت از خودرو پیاده شد و سیلی به صورتم زد و شروع به فحاشی نمود. دخترم که این صحنه را دید به راننده معترض شد که چرا مادرم را کتک می زنی؟ از ان سو، من که اوضاع را اینگونه دیدم، ناگهان دست به کیفم بردم و چاقوی آشپزخانه را از داخل پلاستیک بیرون کشیدم و در همان حالت عصبانیت ضربه ای به او زدم که نقش بر زمین شد"

بیشتر آن هایی که ماجرای بالا را می خوانند قاتل و تا اندازه ای مقتول را مسبب اتفاق پیش آمده می دانند. با این حال، اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که اگر ارگان ها، نهادها، سازمان ها، ادارات و ... مختلف کار خود را به مراتب بهتر انجام داده بودند، هم اینک جمعیت کشور، دست کم، دو نفر بیشتر می بود.

بعضی کارها و فعالیت هایی که باید انجام می شد و انجام نشد را می توان خلاصه وار بصورت زیر بر شمرد:

الف- دولت با ممانعت از فعالیت مسافرکش های فاقد مجوز می توانست خیال راننده تاکسی را تخت این کند که با سوار کردن هر مسافر، بزودی، مسافری جدید پیدا می کند و لذا اصلا نباید نگران اینکه اگر یکی دو نفر کرایه تمام و کمال پرداخت نکردند، اتفاق خاصی خواهد افتاد، باشد.

ب- سازمان تاکسیرانی تسلط بر رانندگی را شرط لازم و کافی استخدام رانندگان ندانسته و به تسلط بر اعصاب نیز به اندازه کافی بها می داد.

ج- علاوه بر الزام درج کرایه تاکسی در جایی که براحتی توسط مسافرین قابل رویت باشد، بازرسی نامحسوس در دستور کار سازمان تاکسیرانی قرار می گرفت و با رانندگانی که در حق مسافرین اجحاف روا می دارند برخورد جدی می شد.

د- با درست کردن باشگاه مشتریان، سازمان تاکسیرانی به نظرات مردم در باره رانندگان مختلف و متخلف بها می داد و موجبات اینکه رانندگان خوش انصاف عایدی بیشتری داشته باشند را فراهم می نمود.

ه- مدارس، دانشکده ها و مراکز پرورشی بر نادرستی ضرب المثل " کلوخ انداز را پاداش سنگ است" صحه گذاشته و با جا انداختن "تناسب جرم با کیفر" به همگان می آموختند که بد و بیراه را، دست بالا، با بد و بیراه پاسخ داده و سیلی را، باز هم دست بالا، با سیلی جواب دهند.

و- دولت به مسئله خشونت های خیابانی ورود کرده و در صورت مشاهده سیلی زدن یک نفر به دیگری، "لابد زن و شوهرند" و " خیلی زود آشتی می کنند" را دلایل قانع کننده منتج به " اتفاق خاصی نخواهد افتاد" نمی گرفت.

ظ- چاقوی آشپزخانه فقط در محیط داخل آشپزخانه، چاقوی آشپزخانه محسوب می شد و در سایر جاها سلاح سردی که حمل و نقلی قدغن دارد به حساب می آمد.

ح- در مدارس، دانشکده ها، مراکز آموزشی و پرورشی در کنار آموزش فیزیک و ریاضی و زیست، درس زندگی هم آموزش داده می شد و چگونگی کنترل بر اعصاب از "یاد گرفتنی های مهم" قلمداد می شد.

ط- در کنار محق دانستن اولیای دم به استفاده از حق قصاص، مدارس، دانشکده ها و مراکز پرورشی " لذتی که در عفو هست، در انتقام نیست" و "خون را با خون نمی شویند. خون را با آب می شویند" را آویزه روح و روان آن هایی که شاید زمانی به این پرورش ها نیاز پیدا کنند، نموده و تلاش می کردند در فرهنگ لغات ایرانی "خون بس" را جایگزین " خون بها" نمایند.