از آن حرف ها تا این حرف ها!؟
خیلی ها، سخنان پرویز فتاح در باره چهره ها و سازمان ها، ارگان ها، نهادها و ... را ستوده و او را بابت شهامتی که به خرج داد، شایسته ریاست جمهوری 1400 دانستند.
خیلی های دیگر معذرت خواهی وی را ارزشمند تر دیده و او را بابت پذیرش و اصلاح اشتباه، " مردی که با بقیه فرق دارد" به حساب آوردند.
متاسفانه، اگر بخواهیم جنبه انصاف را رعایت کنیم، باید بپذیریم که عذرخواهی فتاح به هیچ وجه خطای صورت پذیرفته توسط وی را نپوشانده( شاید لاپوشانی کرده باشد!) و استعفا حداقل کاری است که انتظار می رود پرویز فتاح نسبت به انجام آن مبادرت نماید.
کاری که فتاح انجام داده است، قطعا، نمی تواند از یکی از دو مورد زیر خارج باشد:
الف- فتاح بر خلاف اظهارات اولیه خود بر سر منافع مستضعفان معامله کرده و چون متوجه شده است مواجهه با صاحبان زر و زور ممکن است برای وی تبعات حقوقی به همراه داشته باشد از خر شیطان پیاده شده و " حالا ما یک چیزی گفتیم. قرار نبود شما جدی بگیرید!" را بر زبان آورده است.
ب- فتاح گز نکرده پاره کرده و وفق اظهار نظر اخیر خود به دلیل کسب اطلاعات از منابع غیر موثق، دیگران را به ناحق متهم نموده است.
مسلم است که در صورت درستی گزینه نخست، پرویز فتاح به دلیل نداشتن شجاعت و جسارت دفاع از حق و حقوق مستضعفان، که ادعایش را نموده بود، نمی تواند بر بالاترین منصب بنیاد جا خوش نماید.
در صورت درستی گزینه دوم نیز این مسئله وجود دارد که فتاح به یک نفر اتهام وارد نکرده که بنا به فرموده خود اطلاعات مربوط به وی را از منبع غیر موثق دریافت نموده باشد.
فتاح دقیقا بر عکس احمدی نژادی که بگم، بگم کرد و آخر سر هم اسمی از زیر زبانش در نرفت تا دلتان بخواهد( یعنی دلش خواست) نام ردیف کرد.
با این حساب، فتاح اطلاعات خود را از منابع مختلف دریافت داشته و اگر بپذیریم که تمامی منابع اطلاعاتی فتاح غیر موثق بوده اند جای این سوال که " پس در بنیاد مستضعفان حسابرسی ها و ممیزی ها چطور انجام می شوند!؟" وجود دارد.
اینکه یک نفر نداند در مجموعه زیر دستش چه خبر( یا چه خبرهایی) است، دست کم نشانه یک مدیریت ضعیف که باید هر چه سریعتر عوض شود می باشد.
همه ما خوب می دانیم که در هنگامه انقلاب، خیلی از افرادی که مال و منال مردم را تصاحب کرده بودند از کشور فراری شده و گرد اورده های خود را در اختیار صاحبان حق قرار دادند.
در این میان، انصافا، افرادی هم بودند که ثروت های خود را از اشتغالزایی و کارآفرینی کسب نموده و یا از طریق ارث پدری صاحب دارایی های مثال زدنی شده بودند.
علیرغم این موضوع، وقتی انقلاب شد شماری از افراد اینگونه هم ترجیح دادند به تاسی از " در این بلبشو سرمان بالای دار نرود شانس آورده ایم" فرار را بر قرار ترجیح داده و تا آرام شدن اوضاع صبر و تامل( بلکه هم تحمل) پیشه نمایند.
اطلاع از این موضوع نشانه این است که انتظار می رفت بنیاد مستضعفان در طول چهل سال گذشته با انجام ممیزی ها و حسابرسی های دقیق و موشکافانه سره را از ناسره تمیز داده و حساب آن هایی که با عرق جبین، فکر باز یا پدر مال و منال دار بیش از آدم معمولی ها داشتند را از آن هایی که با غارت و چپاول به نان و نوایی رسیده بودند سوا نماید.
سخنان تازه پرویز فتاح نشان می دهد که نه تنها اینگونه نبوده است، بلکه امروزه رییس بنیاد مستضعفان بدرستی، آگاه اینکه به چه اشخاص حقیقی و حقوقی بدهکار است یا از کدامین آن ها طلب دارد، نیست!؟
البته شاید فتاح خیلی هم مقصر نباشد. در جامعه ای که مسئولین بابت نام بردن از دیگرانی که دیگران جرات زیر سوال بردنشان را ندارند یک مدال شجاعت بر گردن می آویزند و بابت عذر خواهی از این زیر سوال بردن ها یک مدال شجاعت دیگر گردن آویزشان می گردد، خیلی ها ترجیح می دهند در عوض سکوت محض، در مسیر " نه خوانی آمده و نه خوانی رفته است" قدم برداشته و در انتهای مسیر دو مدال شجاعت هم نصیب خود نمایند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.