ماسک های N95 بیش از 95 درصد ذرات ریز را می گیرند و از بهترین ماسک های مبارزه با کووید19 هستند. ماسک های جراحی که 60 تا 80 درصد ذرات را می گیرند در درجه دوم اهمیت قرار دارند و ماسک های پارچه ای خانگی و دست ساز با زدایش حدود 30 درصد ذرات در رده سوم اهمیت قرار گرفته اند.

اگر چنین است، چرا سازمان بهداشت جهانی و بسیاری از سازمان ها و نهادهای معتبر فعال در حوزه سلامت مردم، بیش از آنکه افراد را به استفاده از ماسک های N95 تشویق نمایند، آن ها را به سوی استفاده از ماسک های جراحی و دست ساز می کشانند.

جواب این سوال را باید در نحوه مواجهه با یک بیماری دارای گسترش جهانی دید. وقتی یک بیماری دارای گسترش جهانی می شود دیگر نباید انتظار داشت که اگر یک عده محدود کار مبارزه را خوب انجام دادند بیماری ریشه کن شده و مردم بتوانند براحتی به زندگی به سبک و سیاق سابق بازگردند.

به عبارت ساده، سازمان بهداشت جهانی برای موفقیت مجبور است در عوض ارائه راهکارهای موثرتری که تنها عده ای محدود از عهده انجام دادنشان بر می آیند، الگوهای کم اثرتری ارائه دهد که به دلیل ساده تر و کم خرج تر بودن، امکان عملی شدن توسط گروه های کثیری از افراد را داشته باشند و نتیجه سرجمع بهتری را عاید جهانیان سازند.

از این گذشته اگر عدالت را با مساوات برابر نگرفته و آن را در عوض یکجور تا کردن با کلیه افراد جامعه به معنای قرار دادن هرچیز در جای خود بگیریم، متوجه خواهیم شد که ماسک N95 که کمیاب است و نمی تواند به اندازه تمام افراد دنیا تهیه شود را می باید در اختیار کادر درمانی قرار داد تا زنده ماندن آن ها به بیماران بدحال کووید19 نیز شانس حیات دوباره بدهد.

موضوع بالا نشان دهنده این است که در مقوله های مختلف بهداشتی، شما نمی توانید موضوعات را فقط از جنبه بهداشتی مد نظر قرار داده و راه حل ها را بی توجه به ملاحظات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطرح نمایید.

قطعا، مطلب گفته شده در زمینه بهداشت، به دیگر زمینه ها هم ربط پیدا می کند و یک مقوله فرهنگی یا ورزشی را نمی توان بی توجه به تاثیر پذیری یا تاثیر گذاری بر دیگر زمینه ها مورد توجه قرار داد.

دوچرخه سواری، جدا از اینکه ورزشی مفرح شناخته شده و به دلیل یادگیری ساده آن مورد استقبال بسیاری از اقشار جامعه، از پیر و جوان و خردسال و کودک گرفته تا زن و مرد، واقع شده است، دارای این حسن نیز هست که نظر به قیمت پایین دوچرخه در قیاس با موتورسیکلت و اتومبیل، امکان اشاعه و عمومیت یابی کاملا بالایی در سراسر کشور را دارد.

توجه به آلودگی هوای نشات گرفته از اتومبیل ها و وسایط نقلیه موتوری و شمارش تعداد بالای افرادی که هر ساله در کشور ما جان خود را به علت آلودگی هوا از دست می دهند، هر عقل سلیمی را متوجه روش های جایگزین استفاده از خودرو نموده و متخصصین و متفکرین جامعه را به فکر بهره گیری از وسایلی که دود و دم آلاینده هوا از خود ساطع نمی کنند می اندازد.

اگر تاثیر آلودگی هوا بر عصبی شدن و پرخاشگری آدم ها، که امری اثبات شده است، را در نظر آوریم بخوبی متوجه می شویم که هنگامی که خمیر مایه گیر کردن درترافیک و پشت چراغ قرمز را بخوبی در اختیار می گیریم و بدان بوق زدن های ممتد و اعصاب خرد کن دیگر اتومبیل ها را می افزاییم، کافی است برای دیدن اوضاع و احوال سر از پنجره اتومبیل در آورده و کمی دود همه چیز دار به خورد حلقمان بدهیم تا با هر درجه ای از خونسردی، مغز از کار افتاده مبارکمان را آماده و مهیای دادن فرمان " هر کس ... مفت بزند سرش را روی سینه می گذارم!" ملاحظه نماییم!

با این حساب، جای این سوال وجود دارد که دوستان ارزشمندی که در دوچرخه سواری بانوان فقط عنصر "تحریک کنندگی" را ارزیابی نموده و از مشاهده انبوه مزایای برخاسته از این فعل واجب درمانده اند نباید چشم ها را شسته و تنها پس از گذاردن مزایا و معایب دوچرخه سواری نیمی از اقشار جامعه در دو کفه ترازو، حکم صادر نمایند!؟