به صفحه تلویزیون چشم دوخته و آمار مرگ و میرهای کرونایی روز گذشته را از نظر می گذرانید.

با مشاهده آمار فوتی ها، در کمال عصبانیت، " لعنتی! بازم بالا رفته!" را بر زبان می آورید.

آمارها حکایت از آن دارند که بر خلاف فوتی ها، آمار مبتلایان پایین آمده است. روی این حساب، با دیدن آمار مبتلایان، " شکر خدا مث اینکه داره مهار میشه" به اظهار نظر قبلی اضافه می شود.

اگر اهل تعقیب بیشتر اخبار باشید، آمار کل مبتلایان هم توجهتان را جلب می کند. این تعداد در مقایسه با کل جمعیت کشور عدد ناچیزی است و باعث می شود " کوتا به ایمنی گله ای برسیم" اسباب ناراحتی شما و اطرافیان را فراهم سازد.

روز بعد اوضاع گرفتن خبر به همین صورت است، اما اظهار نظرهای شما می تواند همانند روز گذشته باشد یا کاملا متفاوت از آن ها بیان گردد.

اوضاع به همین منوال پیش می رود تا اینکه بالاخره روزی از روزها آقای رییس جمهور شخصا کار اطلاع رسانی در باره آمار کرونا را بر عهده گرفته و با اعلام " تا آلان 25 میلیون نفر به کرونا مبتلا شده اند" آمار قبلی اعلام شده توسط وزارت بهداشت را نیست و نابود می سازند.

واقعیت این است که وقتی اظهار نظر آقای رییس جمهور در باره تعداد مبتلایان به کرونا را شنیدم، یاد خاطره ای از سال های بسیار دور افتادم که شنیدن آن برای شما هم خالی از لطف نخواهد بود:

به اتفاق مدیر عامل و مدیر پروژه به یکی از شهرهای مرکزی کشور رفته و در یک جلسه کاری حضور به هم رسانیدیم.

با وجودی که مدیر پروژه، انصافا، کارش را خوب انجام داده بود و برای هر یک از سوالات کارفرما، جوابی منطقی در اختیار داشت، کارفرما محاسبات جمعیتی شرکت را قابل قبول ندانسته و " جمعیت آینده طرح قطعا از پیش بینی های شما فراتر خواهد رفت" را به اطلاع حاضرین در جلسه رسانید.

در حالی که به نظر می رسید مدیر عامل شرکت به هواخواهی کارمند خود به پا خیزد، او نیز طرف کارفرما را گرفته و با بیان " حق با شماست! حتما تجدید نظر می کنیم" جلسه را ختم به خیر کرد.

فهم چرایی عملکرد مدیر عامل نیاز به داشتن هوش زیاد ندارد، زیرا با افزایش آمار جمعیت پیش بینی شده، هزینه های اجرایی طرح زیاد می شد و به همین ترتیب حق الزحمه ما، که درصدی از هزینه های اجرای پروژه بود، بالا می رفت.

در واقع، آقای مدیر عامل بیش از آنکه مهم ببیند که حساب و کتاب کارمندش تا کدامین اندازه درست بوده است، با اهمیت می دید که منافع مالی و اقتصادی خود و شرکت مطبوع خویش را مد نظر قرار داده و گرمای آبی که از دمیدن بر کوره ازدیاد جمعیت، افزایش درجه حرارت خواهد یافت را، از همان زمان حضور در جلسه، بیشتر احساس نماید!

سخن آقای رییس جمهور نیز بسیار شبیه حرف حساب مدیر عامل شرکت است، زیرا برای آقای رییس جمهور نیز به مراتب بهتر است که در عوض ایجاد اعتماد جامعه به سخنگوی وزارت بهداشت، التهابات جامعه را فرونشانیده و به عموم مردم " یک کم هم دندان روی جگر بگذارید کار کرونا تمام است!" را یادآور گردد.

یادش به خیر! زمانی مطلبی تحت عنوان " چرا حرف و حدیث های تلگرامی را باور داریم؟" نوشته بودم که در سایت تابناک منتشر شد.

در پاسخ به این سوال، طنز نویس یکی از روزنامه های پر تیراژ جواب " ما حتی بیست و سی را هم باور داریم" را داده بود.

آن طنز نویس، انصافا، درست گفته بود، زیرا مردم ما هم آمارهای سخنگوی وزارت بهداشت را کاملا و از صمیم قلب باور دارند و هم آمارهایی که آقای رییس جمهور می دهند و با آمارهای وزارت بهداشت متبوع اصلا همخوانی ندارد را صحیح می پندارند.

ما، کودکان بزرگ شده، کماکان باور داریم که در دهه شصت به سر برده و مجری برنامه کودک فقط برای اینکه از تلویزیون فاصله اجتماعی خوبی گرفته ایم، حاضر شده است برایمان یک کارتون خوب پخش کند!