زمین همیشه در حکم سرمایه بوده است. علت آن این است که سطح کره زمین محدود است، اما جمعیت ساکنان آن روز به روز زیاد و زیادتر می شود. روی این حساب، وفق نظام عرضه و تقاضا روز به روز زمین کمتری در اختیار افراد بشر قرار گرفته و قیمت زمین  مدام  افزایش پیدا می کند.

خارجی ها برای رفع مشکلات زمین و مسکن از هوا هم بخوبی استفاده کرده اند.

لذا آن ها ساختمان های خود را بالا و بالاتر برده و مشکل زمین و مسکن را تا سالها حل شده می دانستند. متاسفانه، این نسخه برای همیشه جواب نداد و ساختمان ها متوجه شدند که پس از خراش دادن آسمان ها باید از خر شیطان پیاده شده و بالاخره در جایی به بالا رفتن خود خاتمه دهند.

بعد از آن بود که موضوع استفاده از زیر زمین در دستور کار بسیاری دولت های اروپایی و امریکایی و آسیایی قرار گرفت و مردم نگون بختی که فقط دنبال جایی برای زندگی می گشتند، به اجبار منفی یک، منفی دو و ... را به عنوان سکونتگاه خود برگزیدند.

درست است که کره زمین همیشه محدود بوده است، اما اینطور هم نبوده که تمام ساکنین کره زمین از موجودیت همه نقاط زیست پذیر آن مطلع بوده و آدرس آن ها را در اختیار داشته باشند.

ماجراجوها و کاشفین از این نقیصه نهایت استفاده را برده و با دادن آدرس جاهای ناشناخته به آدم های خوب شناخته شده پول مطلوبی به جیب زدند.

در کشور ما هم تا حدودی از این خبرها بود و به عنوان مثال دکتر محمود احمدی نژاد برای رفع مشکل زمین و مسکن، مناطق برهوتی که کمتر کسی از وجودشان مطلع بود را کاملا مناسب خانه سازی به حساب آورد.

شاید افاقه نکردن نسخه احمدی نژادی برای رفع مشکل زمین و مسکن از آنجا نشات گرفته بود که نامبرده گمان می کرد، رفع مشکل سرپناه فقط به رفع مشکل سرپناه مربوط می شود( علی القاعده هم باید اینطور می بود) و لذا برای حل مشکلات مربوط به تهیه خانه افراد نیازمند و بی بضاعت اصلا نباید نبود زیرساخت هایی از قبیل آب و برق و گاز و فاضلاب و مخابرات را نگران کننده یافت!

دکتر حسن روحانی که در زمان لازم به شدت به اقدامات محمود احمدی نژاد در خانه دار کردن مردم تاخته و آن ها را مهندسی نشده به حساب آورده بود، برای حل مشکل زمین و مسکن راه دیگری در پیش گرفت.

وقتی آقای رییس جمهور مطلع گردید که برخی از " از ما بهتران" در خانه های بزرگتر از 50 متر زندگی می کنند " مگر چه خبر است!؟" گفته و با یک حساب و کتاب ساده دو دو تا چهار تا به این نتیجه که هر کسی در حالت غیر خواب یا وقتی دیگر در قید و بند حیات نباشد، می تواند براحتی در یک متر مربع جا شود افتاد.

در دنباله این حساب و کتاب بود که معلوم گردید اعضای یک خانواده 4 نفره براحتی می توانند در یک خانه 5 متر مربعی جا بگیرند( تازه یک متر هم زیاد می آورند!)

راستش را بخواهید، وقتی نگارنده متوجه شد که دولت محترم برای رفع مشکل سرپناه و خانه افراد کم بضاعت و مستضعف، می خواهد ساخت خانه های 25 متری را در دستور کار قرار دهد یاد خاطره ای افتاد که شاید شنیدن آن برای شما هم خالی از لطف نباشد.

به اتفاق یکی از همکاران عازم ماموریتی اداری شده و یکی دو روزی را میهمان اتاق گرم یکی از هتل های ستاره دار گشتیم.

آقای همکار فقط یک بار از سرویس بهداشتی اتاق استفاده کرده و بعد از آن مصمم شد برای انجام کارهای بزرگ و کوچک خود و حواشی و زائدات بین این دو از سرویس بهداشتی عمومی هتل بهره مند گردد.

از آنجا که هرگز دوستدار اینکه وارد حریم خصوصی افراد شوم نبوده ام، ماجرا را اصلا به رویش نیاوردم.

با این حال، وقتی آسیاب به نوبت چرخیده و نوبت استفاده من از سرویس بهداشتی اتاق فرا رسید به کنه ماجرا پی برده و در هنگام خروج از دستشویی به شدیدترین شکل ممکن بین کاسه توالت فرنگی و لنگه نیم باز درب خروجی توالت گیر افتادم!

روی این حساب اکیدا به سازندگان خانه های 25 متری( یا پایینتر!) توصیه می شود که اگر برای رعایت متراژ مصوب می خواهند از سر و ته اتاق های مختلف بزنند( شما فکر کنید نزنند!!!)، این کار را با حداقل سر و ته زنی از سرویس بهداشتی صورت داده و اجازه فرمایند که سرویس های بهداشتی خانه های کوچک خیلی هم از حالت مسترح بودن خارج نشود!