اوضاع و احوال خوب روحی!؟
می گویند تفاوت خواندن یک کتاب پزشکی با مطالعه یک کتاب روانپزشکی در این است که انسان با خواندن کتاب پزشکی فکر می کند که همه نشانه های بیماری هایی که اسمشان در کتاب آمده است را دارد، اما با مطالعه کتاب روانپزشکی در گمان اینکه این دور و بری ها و نزدیکان او هستند که علایم بیماری های ذکر شده در کتاب را دارند فرو می رود.
امام اول شیعیان " هرکه خود را شناخت، خدا را هم خواهد شناخت" را فرموده اند که نشان می دهد " خود شناسی" آنقدرها هم که گمان می رود ساده نیست.
چارلی چاپاپلین، نابغه بزرگ عالم سینما، می گوید که در دنیای به این بزرگی برای همه به اندازه کافی جا هست، به شرط اینکه آدم ها بتوانند جای واقعی خود را پیدا کنند.
با این حساب وقتی می بینیم که در دنیای به این کوچکی جا برای همه به اندازه کافی نیست، می توانیم متوجه شویم که آدم های زیادی در "خودشناسی" دچار مشکل شده و سعی کرده اند در جایی که جایشان نیست قرار بگیرند.
جالب این است که آن تک و توک آدمی که هم می توانند خوب از پس شناخت خود بر می آیند در هول و هراس اینکه شرایط، آن ها را به این گونه در آورده و ممکن است من واقعی آن ها غیر از این باشد فرو می روند.
این گروه از آدم ها دست به تست و آزمون خویشتن زده و همچون شاهزاده و گدا، شرایط را بطور کلی عوض می کنند تا متوجه شوند اگر اوضاع به گونه ای دیگر رقم می خورد، تا کدامین اندازه به من فعلی خود شبیه بودند.
از سوی دیگر، افرادی که از بوته آزمون "خودشناسی" بر آمده و به نتیجه "خوب آدمی هستم" رسیده اند، گاه، انصاف به خرج داده و "از کجا معلوم در آینده هم به همین خوبی باشم؟" را مدام از خود می پرسند. آن ها برای اینکه خوبی نشات گرفته از خودشان را محفوظ دارند دست به کارهایی می زنند که انجام آن ها از دیگران ساخته نیست. به عنوان مثال امام محمد غزالی برای مهار کردن دیو خودخواهی جاشوی کشتی شده بود و وقتی دید دو نفر با هم بحث دارند و برای اثبات حقانیت خود از فرمایشات غزالی مایه می گذارند ترجیح داد جاشویی را ترک گفته و شغلی دیگر پیشه سازد.
بنابرآنچه بیان گردید، شناخت اوضاع و احوال روحی روانی آدم ها توسط خودشان کاری ساده نیست و گاه، افراد برای اینکه شرایط روانی خود را درک کنند باید از دیگران کمک بگیرند.
پدر و مادر، اولین کسانی هستند که باید شرایط روحی بچه ها را رصد کنند. متاسفانه، عشق و علاقه آن ها به فرزند دلبند باعث می شود که ایشان داوران خوبی نباشند و حتی وقتی از دور و بری ها می شوند که باید بیش از این ها نگران سلامت روانی فرزند باشند، ترجیح می دهند با بهره گیری از خمیر مایه "انزوا" به مبارزه همه جانبه با "انگ" وارد شده بر خیزند.
معلم ها و آموزگاران، می توانند بهتر از والدین گرامی شرایط روحی روانی بچه ها را رصد کنند. اینکه آن ها از میزان علاقه دانش آموزان به دیگران پی به سلامت روحی آن ها برده و یا از تعداد فراوان آدم ها یا چیزهایی که مورد نفرت شاگردها هستند، به فکر "شاید مشکلی وجود داشته باشد" فرو روند قطعا کار چندان سختی نیست و سختی کار وقتی رخ می نماید که ایشان بخواهند با والدین در این باره صحبت نمایند.
می گویند وقتی فقر از در وارد می شود عشق از پنجره می گریزد.
این گفته نشان می دهد که میزان دارایی های مادی افراد را نمی توان بی ارتباط با ویژگی های روحی روانی آن ها یا اقربا و دور و بری هایشان در نظر گرفت و کوچک شدن سفره های مردم و آه فرار کرده از بساط آن ها می تواند کاملا خلق و خویشان را به هم بریزد.
متاسفانه، مشکلات روحی روانی آدم های فرودست جامعه اصلا از جنس مسائل بالادستی ها نیست، زیرا در حالی که بالادستی های آگاه از اینکه دیگران باید بگویند آن ها تا چه حد سلامت روحی دارند، می توانند بارها و بارها به روانشناس و روانپزشک مراجعه کرده و قبل از آنکه دیر شود، درمان خویشتن را جدی بگیرند، بیماری های روانی نشات گرفته از فقر پایین دستی ها آن ها را از دسترسی به موقع و به اندازه به دارو و درمان محروم کرده و حتی نسخه ای که آقا یا خانم دکتر با مهربانی هرچه تمامتر و بی منت در کف دست ایشان می گذارد، برای آن ها جز به معنای "قوز بالای قوز" محسوب نخواهد شد!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.