حکایت: خانه مان که آمدند، چون به اصطلاح با آن ها "ندار" بودیم، سوال اساسی " شام خورده اید؟" را مطرح ساختیم.

در حالی که خانم همسایه، که از دوستان خانوادگی ما بود، با اطمینان و اعتماد به نفس کامل در حال ادای "بله" بود، بچه ها از زور خنده ریسه رفته و در کف اتاق ولو شدند.

خانم همسایه که اوضاع را چنین دید در مقابل کار انجام شده قرار گرفته و مجبور شد جز حرف راست را بر زبان نراند: " به جدت یک دانه و نیم سوسیس را سرخ کرده و شش نفری خوردیم!"

روایت: خرید میوه ها معمولا یقه باباها و شوهرهای گرامی را می گیرد. در چنین شرایطی معمولا اتفاق به این ترتیب می افتد که اگر میوه ها خوش خوراک باشند، دسته جمعی میل شده و سخنان شیرین و دلپذیر "بابا دستت درد نکند" و "عزیزم این بار چشم بازار را کور نکردی" از اطراف و اکناف شنیده می شود.

در غیر این صورت معمولا شرایط به گونه ای دیگر رقم می خورد و مردی که با تحریم همه جانبه میوه های کال یا گندیده مواجه می شود مجبور است کل میوه ها را خورده و با " به به" و "چه چه" گویی، دیگران را متقاعد اینکه خریدهای خوبی کرده است، نماید.

حسن روحانی: حسن روحانی با بیان اینکه "سفره های کوچک اتفاق خاصی را برای مردم رقم نمی زند" ثابت کرده است که دیگر به مردم عادی و معمولی جامعه تعلق ندارد( تعلق خاطر هم ندارد)، زیرا اگر چنین بود هم درک می کرد که خوردن یک ششم یک و نیم سوسیس به عنوان یک وعده غذایی تا چه حد می تواند احتیاجات غذایی تمامی اعضای یک خانواده 6 نفری را فرو نشاند و هم می فهمید که باباها و شوهرهای دارای هشت گرو نه تا چه حد مجبورند رل بازی کرده و با خرید ارزانتر میوه های کال یا گندیده و به جان خریدن مشکلات بعدی جسمی و روحی روانی متعاقب تناول آن ها، نقش آقایانی که خرید کردن بلد نیستند را با هنرمندی هرچه تمامتر ایفا نمایند!