زمان ما، مدارس دارای کسی که تحت عنوان " کارشناس امور تربیتی" انجام وظیفه می کرد، بودند.

نگارنده از اینکه او دقیقا چه کار می کرد بی اطلاع است و همینقدر می داند که وقتی پدر، خدا بیامرز، جهت پیگیری اوضاع روحی روانی من به دیدار وی شتافته بود، جز سخن " بچه خوبی است و فقط بلوغش به تاخیر افتاده است" از دهان "کارشناس" خارج نشده بود.

نکته جالب این است که "کارشناس" به موضوع مکشوفی اشاره نکرده بود و هر کسی می توانست با مقایسه پشت لب سبز شده همکلاسی ها و پشت لب لم یزرع من، پی به راز مهر گشوده " بروز تاخیر در بلوغ جنسی" ببرد.

از این جالب تر این بود که پرونده آموزشی من حکایت از این می کرد که علیرغم اینکه تا سال سوم راهنمایی شاگرد اول و دوم کلاس بودم، به برکت شاهکار یکی از معلمین گرامی، در سال اول دبیرستان با افت تحصیلی شدید روبرو شده و دیگر چندان که باید و شاید دل به درس و مدرسه نداده بودم!

اینکه مدارس مدل جدید "کارشناس امور تربیتی" یا کسی که تحت عنوان جدید کار او را انجام بدهد دارند یا ندارند بر نگارنده هویدا نیست.

با این حال، وی خوب می داند که حضور فردی در مدارس لازم است که بتواند با رصد کردن اوضاع روحی روانی دانش آموزان سر از اینکه آن ها مشکلات اخلاقی، رفتاری یا خانوادگی دارند در بیاورد.

از این گذشته، آقا یا خانم کارشناس باید آن اندازه مورد اطمینان و اعتماد دانش آموزان باشد که ایشان بتوانند سفره دل خویش را نزد وی گشوده و از او برای حل مشکلات عدیده و ندیده ای که شاید خیلی هم مرتبط به درسشان نباشد کمک بخواهند.

کارشناس باید بتواند تعاملی سازنده با خانواده ها داشته و با زدن پل ارتباطی بین پدر و مادر و فرزند، شرایط ادامه تحصیل بهتر را فراهم آورده و یا، مهمتر از آن، احساس زندگی خوبتر را ارزانی دانش آموز نماید.

متاسفانه، شرایط دانش آموزان فعلی بر این امر که کارشناسان امور تربیتی، با کمیت و کیفیت مناسب، در مدارس حضور ندارند گواهی می دهد؛ زیرا اگر اینطور نبود کمتر پدری به فکر کشتن فرزند، به دلیل ناموسی، می افتاد و بسیاری از دختران و پسران نوجوان و جوانی که می خواستند، اما نمی توانستند مال هم شوند ترجیح نمی دادند، به مهر، دست در دست یکدیگر داده و روزگار خوش جوانی را در سرای باقی جستجو نمایند!